به زنان سرودخوان زندان اوین
و تمامی آنها
که هرلحظه زمزمه میکنند
اصوات شادی و رهایی را
سما اوریاد
زمانش رسیده است
آواهای کشیده
آی
صدای دستها
زمان کسرهها و ضمههای بلند و گویا
آی
صدای ضرب گرفتن دستها
مرتب و با هم
با هم
با هم
:با هم
توی سینهاش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره
اما شما خوب میدانید
ستاره از دست نشده است و جان لحظهها مانده است هنوز
آی بچهها، خواهرانم
روشنای شبهای تار تار تار
دستها مرتباند و کشدار
بلند است صدای انعکاس روشنایی
سوی شبی تاریک
که معنای جزئیات و کلیات بیرون است
کشدار و جاندار است صدای حروف و اصوات سنگین
همچون بیشهزاری که بارها دستهجمعی و تنهایی رد کردیم
و به انتهایش
خواهیم رسید
«خب، بیمقدمه میرم سر اصل مطلب. این رو گوش کنید»
یا همه با هم، یا همه تنها
«میپریم از خواب، یه شب مهتاب»
ما که بیداریم تا فردا
آخرش زنجیر
«میشکنه با دستای ما
بوق و گوشی و صدای دست
ضرب گرفتن دستها و اصوات
«که «یوهوووووووووووو
میپریم از خواب، یه شب مهتاب
ما که بیداریم تا فردا
«غزل عزیزم، بغلت میکنم، میبوسمت، به امید روزی که همهمون با هم باشیم. همه شمایی که مجبور شدین برین اونطرف»
که یا همه با هم، یا همه تنها
بلا چاو، بلا چاو
آی صدای پشت گوشی
«آی صلابت تکرارِاین آخرین پیامه، هدف کل نظامه»|
ن زمان که آواهای کشیده، کش بیایند
و از گیسوان رودابه گرفتیم و رفتیم بالا
گیسوانی که از پشتبام
آویزان
پیچان
چالاک بپرند و بیاندازند
بنیان این شب تاریک
**
«حالا این صدای ما از اوین بود. امیدوارم صدای کسایی باشی که صدا ندارن، قربونت برم»
حق ما کم نیست
زانوی غم نیست
قلب ما که دور از هم نیست
دنیای تازه
این یه آغازه
پنجره تا رویا بازه
**
و شب گریزان
و صداها و دستها و ضربگرفتنها
بچهها
آیا مستحضر هستید که چگونه تکثیر میشویم
و جوانه همچون پیچکی که قرار بود بپژمرد
رویید و
«یه جنگل که حالا ستاره ستاره ستاره داره: «هستی امیری آزاد…فرنگیس آزاد شد..یوهووووووووو
زندانی سیاسی
و دست و دست و دست
و گل سرخ خورشید باز اومد و
بله بچهها
شب شده است گ ر ی ز و ن
**
آنگاه که شاعر گفت: نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور
و سپس بل هوکس، متفکر و نویسنده فمینیست از مفهومی با عنوان «حاضرجوابی» سخن بهمیان آورد. یعنی که وقتی تمامی زبان در اشغال قدرت است، تنها سلاحٔ زباندرازی و حاضرجوابی و رودرروی قدرت سخن گفتن است. پس اینطور است که وقتی صدا جمعی ادا شود، معنای حاضرجوابی حتی قدرتمندتر از آنچه میبایست، به گوش همگان و آیندگان خواهد رسید. و این یعنی که چطور میشود صدا را درمیدان نیروهای افقی نگاه داشت و سپس سلاحی را که از برهمکنش چنین میدان نیرویی تولید میشود، به مصاف نیروهای عمودی بُرد. یا چطور میشود که کف زدنی ساده، البته بهظاهر ساده، در حکم آمادگی است، برای حاضر جوابی، لباس رزمپوشی، رو در رو با بیرون، که معنای تاریکی است:
این
آخرین پیامه، هدف کل نظامه
**
صداهای کشدار پشت تلفن
زمانشان رسیده است، عزیزم
حاضرجواب و حاضر به یراق:
چرا توقف کنم؟»
من خوشههای نارس گندم را
به زیر پستان میگیرم
و شیر میدهم
«صدا، صدا، تنها صدا
و گل سرخ خورشید
و شبی که گریزون. گریزون. گریزون.
و لالههای بیدار
در کوهها
در حرکت
حتی در چاردیواری زندان
زندانی سیاسی:
با دلی بیدار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار»
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کردهاست
«تبار خونی گلها میدانید؟
یووهووووووووووووووووو
امتدادِ صدا
صدای کشدار و رسا