لعیا هوشیاری
حرفهای پیرزن ۷۷ ساله که حتی نامی از او نمیدانیم؛ آنقدر دقیق، عمیق و صریح بیان شده که حکایت از حضور بالقوهی یک رهبر ارگانیک میدهد. رهبر بالقوهای که در زیر غبار رهبریهای غیرارگانیکِ از بالا به پایینِ مردانه پنهان شده است. اما او زیر این نهانشدگی نمیماند و سخن میگوید. نقطه آغاز حرفهایش، نقطهی آغاز بخش اعظم حرفهای زنان، ستم بازتولیدی است: ” 60 سال از عمرم رو مشغول خانهداری و بچهداری بودم” و جز این تاکیدی است برستم مضاعفی که بسیاری از زنان روستایی تجربه میکنند. از زمانی که چشمها را باز کرده بایستی بیش و پیش از همهکس و همه چیز از خانواده و خانهی خویش مراقبت و رسیدگی کنند. او میگوید در تمام این سالها از بدیهیترین خدمات عمومی محروم مانده است. “آب درست مستقیمی که دم خونمون باشه از گلوم پایین نرفته” اما همه چیز برای او به شخص خودش ختم نمیشود او فقط از رنج فردی خویش به عنوان انسانی که از بدیهیترین خدمات محروم مانده است سخن نمیگوید بلکه کاملا این فقدان را به شکل جمعی درک میکند: “نه فقط گیر من که گیر همه نیومده”. او فراموش نمیکند که دردهایی که گریبانگیر اوست نمیتواند جز به مدد جمعی درمان شود و این مدد جمعی فقط توسط خود رنجکشیدگان میسر است: ” آدم سیر از گرسنه خبر نداره…”.
او صراحتا میگوید:” مردمِ اسیرِ بدبختی بودیم”. اما بر قربانی بودن مردم پای نمیفشرد و سریعا از عاملیت میگوید: “به کی بگیم؟.. ما یا خودمون داد نزدیم یا دادرس نداشتیم…” و به این ترتیب بر نقش خود فرودستان در به دست آوردن حقوق خویش تاکید میکند. اما این عاملیت را امری فردی و جدای از تغییر ساختارها (اهمیت امر دادرسی) نمیداند. او هوشمندانه اشاره میکند که آموزش به ظاهر رایگان نسبتی با توزیع ثروت و شغل نداشته و ندارد. ” لیسانس و فوقدیپلم هم داریم… اتفاقا، اتفاقا… بیکارهامون همونا هستند…” و در عین حال فراموش نمیکند از ستم روا شده بر ملیتهای مختلف درون ایران نیز بگوید: “فرقی نیست بین عرب؛ عجم، کرد، لر، بلوچ…”. و یک بار دیگر جمعی بودن این ستمهای درهم تنیده را نشان میدهد: ” کسی می تونه کمک کنه که دردکشیده …”.
حرفهایش تمام شده اما دوباره پس از مکثی طولانی انگار که خودش را محق تریبون داشتن میداند ونمیداند اما درعین حال مطمئن است که از او همه چیزبه ناحق گرفته شده میگوید: “اگه من نتونستم درست حرف بزنم ببخشید هم خیلی عصبانی ام هم بی سوادم…” این حرف بیشتر شنوندهها را به تشویق وادار میکند و فکر میکنم پاسخ حضار به او شبیه به پاسخ کسانیست که زیر فیلم سخنرانی او پیام گذاشتهاند: ” تو از همهی مسئولین در تمام این سالها بهتر حرف زدهای”.
امیدوارم حرفهای من شیوایی و برندگی حرفهای پیرزن را کمرنگ نکرده باشد چرا که من هم به طریقی دیگرعصبانی و بیسوادم.