پرش به محتوا
Home » persian texts » صفحه 2

persian texts

سما اوریاد

*بازنشر از زمانه

«فمینیسم به بی‌عدالتی‌ها و سرکوب‌ها واکنش نشان می‌دهد، درحالی‌که آنتی‌فمینیسم خواستار استقرار مجدد (نظم پدرسالار) است و حتی اعلام جنگ می‌کند. پس‌رانی بر قسمی فرافکنی مضطربانه در مورد خُسرانی در آینده—و نه صرفاً خسران گذشته—سوار است. پس‌رانی همزمان واکنشی به «دستاوردها» و همچنین منع پیشدستانهٔ پتانسیل‌هاست، مشابه آنچه هربرت مارکوزه در مورد فاشیسم به‌عنوان «ضدانقلابی پیشدستانه» مشاهده کرد.»

-براتیش، دربارهٔ خُردفاشیسم: جنسیت، جنگ، مرگ (۲۰۲۲)

ماه گذشته فراخوانی از سوی جمعی از فعالین فمینیست و زنان در صفحات مجازی گروه‌های مستقل و داوطلب منتشر شد که به رسانه‌ای شدن شدت گرفتنِ سرکوب‌های حاکمیتی علیه بدن زنان و مقابلهٔ حاکمیت با زنان دارای پوشش اختیاری—با اجرای طرحی گسترده با نام «طرح نور»—دعوت شده بود. این فراخوان از کاربران شبکات اجتماعی و افراد منتقد این طرح درخواست کرد که نقدها و نظرات و تجارب خود را از و دربارهٔ سرکوب هرروزهٔ گشت ارشاد و دیگر اشکال سرکوب تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با هشتگ #جنگ_علیه_زنان در شبکات اجتماعی به اشتراک بگذارند و طوفان راه بیاندازند. پس از انتشار این فراخوان در صفحات فمینیستی مستقل، و از پی همزمانی این فراخوان با آنچه به‌زعم من نه دیگر صرفاً «جنگ» که همانا «نسل‌کشی» در غزه نام دارد، کاربری از صفحهٔ فمینیستی دیدبان آزار که فراخوان را به اشتراک گذاشته بود اسکرین‌شات گرفت و با برخوردی چماق‌به‌دست و نادیده‌انگارانه در استوری اینستاگرامی‌اش اسکرین‌شاتِ پست مشترک شده در دیدبان آزار را منتشر کرد و با طعن و کنایه به مخاطبان خود در استوری‌اش یادآور شد که این هشتگ درواقع نه در مورد کشتار هزاران زن در فلسطین، بلکه دربارهٔ شرایط زنان در ایران است. این‌همه درحالی است که گروه فمینیستی دیدبان آزار پیش‌تر در دفاع از مردم فلسطین و علیه نسل‌کشی پست‌هایی منتشر کرده بود و رسا اعلام موضع کرده بود.

در همین راستا، چندی بعد، کاربر مذکور به همراه نویسنده‌ای دیگر، چند روز پیش یادداشتی را در زمانه منتشر کردند که در آن نقطه‌نظرات و انتقادات خود را درباره بازتابِ مسئله فلسطین، آرمان «زن، زندگی، آزادی» و بخصوص عبارت «آپارتاید جنسیتی» خاطرنشان کرده‌اند. آنچه مایه شگفتی و البته ناامیدکننده است، مخدوش کردن عامدانهٔ (که اگر سهوی باشد از آن هم بدتر است) دو عبارت مغایر، یا دست‌کم به‌لحاظ گفتمانی و تاریخی بی‌ارتباط با هم—یعنی «آپارتاید جنسیتی» و «جنگ علیه زنان»— در عنوان و متن یادداشت و هم‌راستا دیدن و یک‌کاسه کردن این دو عبارت و کارزارها و مطالبات و حتی سیاست‌های حول آن‌ها از جانب نویسندگان یادداشت است. همچنین آنچه در متن مخدوش شده است، اشاره به ندیدن میدان جنگ «واقعی» و مسئله فلسطین است که—آنطور که متن ادعا می‌کند—از سوی و با هم‌دستی «برخی فمینیست‌های ایرانی» دنبال می‌شود و چنین رویکردی ازنظر ایشان محتوم به تکرار تاریخ جنگ‌طلبانهٔ دولت‌های غربی در منطقه است که با استفاده از ابزار سرکوب و مذاکره با قدرت‌های غربی تقویت و بازتولید می‌شود. نویسندگان تا آنجا پیش می‌روند که به نیروهای مترقی داخل نکاتی را گوشزد کنند و هشدار می‌دهند که نیروهای مترقی داخل نیز—با استفاده از ابزار استعمار و ادبیات جنگ و آپارتاید—درحال بازتولید ادبیات اپوزیسیون راستگرا و دولت‌های جنگ‌طلب هستند و به همین خاطر این نیروها از دیدن رنج و کشتار در غزه درمانده‌اند.

در همین استدلال نیز یک‌کاسه کردن نیروهای متکثر فعال و مشخصاً نادیده‌انگاریِ روشنفکران فمینیست داخل و خارج از ایران چشم را می‌زند، که نه‌تنها با عنوان «فمینیست ایرانی» و سپس نقد این تودهٔ یک‌دست شده سعی بر ندیدن پویایی جنبش فمینیستی و تفکر فمینیستی مترقی بخصوص پس از قیام ژینا و سال‌های پیش از آن دارد، که اساساً از نوعی «روش‌شناسی رو-به-قدرت‌ها» رنج می‌برد. روش‌شناسی رو-به-قدرت‌ها، به‌زعم من، تنها آن صدا و کمپین و نیرو و ایجندایی را لایق خطاب قرار دادن، زدن، نقد می‌داند که دست‌دردست قدرت‌های امپریالیستی و سرمایه‌دار به بازتولید خشونت در کشورهای جنوب جهانی توش و توان می‌رسانند، چه این نیروها خود را فمینیستی بنامند چه مدافع حقوق بشر و زنان در کشورهایی چون ایران و افغانستان—که البته نقد درستی است. مشکل آنجایی نمایان می‌شود که استفاده ازین روش و لنز انتقادی، عامدانه درجهت ندیدن تکثر دیدگاه‌ها و تقاطع ستم‌ها و عاملیت سوژه‌های سیاسی-فمینیستی پیش می‌رود و تنها نقد جایز را نقد به قدرت‌ها و پیاده‌نظام‌های مفلوک و قربانیِ قدرت‌ها (اینجا زنان ایران و افغانستان) جا می‌زند. چنین نگرشی اساساً از ابراز همدلی و همبستگی و دیدن عاملیت سوژه‌ها و همراهی با مقاومت، مبارزه و تلاش‌های خُرد و متکثر و حی‌ّوحاضرِ نیروهای از پایین، مستقل، داوطلب و اغلب جمعی‌کار عاجز است، چرا که در معادله‌ٔ قدرت جایی ندارند و ازقضا همواره تلاش کرده‌اند زیر میز بازی قدرت‌های ارتجاعی منطقه و جهانی بزنند. بجای «این یا آن» (either/or)، سیاست نه این و نه آن (and/and) را مصرانه پی‌می‌گیرند و به همین خاطر خار چشم اکثر نیروهای ارتجاعی و راستگرا شده‌اند.

به همین بهانه، سعی دارم تا عبارت «جنگ علیه زنان» و مفهوم پَس‌رانی (backlash) را معرفی و مختصراً تشریح کنم و ابتدا تأکید می‌کنم که عبارت «جنگ علیه زنان» دخلی به عبارت «آپارتاید جنسی و جنسیتی» ندارد و اساساً تاریخ مفهومی و جنبشی دیگری را طی کرده است و همچنین استدلال کنم که زمان انتشار فراخوان «جنگ علیه زنان»، واکنشی به‌موقع و به‌جا به اجرای «طرح نور» بوده که حاکمیت برای بقای فاشیسم اسلامی‌اش متوسل به آنچه «پَس‌رانی» می‌نامم شده است تا نیروهای فمینیستی و بدن‌های با پوشش اختیاری در سطح شهر را به‌طوری وحشیانه، سیستماتیک، بدوی و حتی تحت‌اللفظی، پَس‌براند. همچنین در ادامه تأکید کنم که این جنگ از آغاز روی کار آمدن حاکمیت فاشیستی جمهوری اسلامی ایران قانوناً— و برخلاف مدعای گزاف یادداشت فوق‌الذکر در مورد ابهام‌آمیز بودن قانون حجاب اجباری— بی‌هیچ ابهامی درحال اجرا بوده است.

جنگ علیه زنان: پَس‌رانی، ابزارِ آنتی-فمینیستی و نو-قُدماییِ نظام‌های فاشیستی

 برای تببین عبارت «جنگ علیه زنان» که به‌تازگی در فضای فارسی‌دان و من‌جمله توسط فمینیست‌های مستقل در فراخوانی که بالاتر بدان اشاره شد، استفاده می‌شود، لازم است تا به کاربرد آن در ادبیات پژوهشی و جنبش فمینیستی اشاره شود و در راستای عبارتی دیگر، یعنی پس‌رانی (backlash) بدان پرداخته و فهمیده شود. اما پیش از آن بهتر است تا به پیشینهٔ استفاده از عبارت جنگ علیه زنان مختصراً بپردازم. تبارشناسی این عبارت به ما کمک می‌کند تا از مخدوش‌ دیدن و کردن مسائل و گفتمان‌ها دوری کنیم و همچنین از میراث مارکسیست-فمینیستی و جنبش فمینیستیِ فراملی علیه خشونت و انقیاد بدن فرودستان و اینجا زنان، متواضعانه بیاموزیم.

جنگ علیه زنان (war against women/war on women) عبارتی برآمده از جنبش‌های فمینیستی است برای تبیین و تحلیل بهتر شرایط زنان. از نخستین‌بارها توسط فیلسوف مارکسیست-فمینیست، سیلویا فدریچی و مشخصاً در کتاب کالیبان و ساحره استفاده می‌شود. کتاب کالیبان و ساحره که به فارسی نیز ترجمه شده است، درباره پروسه کشتار و به انقیاد درآوردن بدن زنان خصوصاً در اروپای قرون وسطی و در پروسه انباشت اولیه در دوران سرمایه‌داری متقدم است، پروسه‌ای که با نام «ساحره‌سوزی» و جادوگرکُشی (witch-hunting) از آن یاد و در کتاب به‌تفصیل بدان پرداخته شده است. همانطور که فدریچی در ابتدای کتاب مشخص می‌کند، «مهم‌ترین پرسش تاریخی مورد بررسی در کتاب این است که چگونه کشتار صدها هزار «ساحره» را که در اوایل دوران مدرن رخ داد می‌توان تببیین کرد، و همچنین توضیح اینکه چگونه ظهور و گسترش سرمایه‌داری مقارن با جنگ علیه زنان بوده است»[i]

در همین راستا، پیشینه تاریخی و مبارزاتی و گفتمانی «جنگ علیه زنان» از جمله به مبارزات فمینیستی دهه هشتاد و نود در ایالات متحده نیز می‌رسد. در سال ۱۹۹۱، سوزان فالودی، خبرنگار و نویسندهٔ آمریکایی-مجارستانی، کتابی با عنوان «پَس‌رانی: جنگی اعلام نشده علیه زنان آمریکایی» را در نقد رسانه‌های جریان اصلی که درصدد نادیده انگاشتن و سرزنش و تخریب دستاوردها و مبارزات فمینیست‌ها و جنبش زنان در آن دهه بودند، منتشر می‌کند. کتاب فالودی در نقد این نادیده‌انگاری و سرزنش، عبارت بک‌لش یا همان پس‌رانی را بکار می‌برد که توسط نظم مردسالار و رسانه‌های جریان اصلی هدایت می‌شدند. بعدها با ظهور اینترنت و شبکات اجتماعی و در سال‌های اخیر و از خلال جنبش‌های فمینیستی در سراسر جهان، از «نه حتی یکی کمتر (ni una menos) در آمریکای لاتین، تا جنبش مبارزه با خشونت جنسی در ایالات متحده تا جنبش علیه منع سقط جنین در لهستان تا جنبش مبارزه با خشونت جنسی در ایران و جنبش زنان افغانستان علیه روی کار آمدن طالبان و دیگر جنبش‌های این سال‌ها تا جنبش ژن، ژيان، ئازادی/زن، زندگی، آزادی در ایران و جهان، هربار که زنان و بدن‌های دیگری‌شده شوریده‌اند، نظام پدرمردسالار درصدد پَس‌ راندن آنان برآمده تا به نظم پیشینی و قرون‌وسطاییِ فالیکِ[ii] خود بازگردد و نظم مستقر خدشه‌دار نشود.

این پس‌رانیِ آنتی-فمینیستی، همانطور که فیلسوف مطالعات فاشیسم و رسانهٔ نو، جک براتیش، در کتاب «خُردفاشیسم: جنسیت، جنگ، مرگ» (۲۰۲۲) شرح و بسط می‌دهد، در فضاهای مجازی و شبکات اجتماعی و توسط گروه‌های فاشیستی و راست افراطی در سال‌های اخیر عواقب کشنده‌ای به‌بار آورده است. براتیش به مانیفست معروف «جنگ علیه زنان» از الیوت راجرز، نوجوان آمریکایی که سال ۲۰۱۴ در اقدامی زن-بیزارانه شش نفر در کالیفرنیای آمریکا را به رگبار بست و ۱۴ نفر را زخمی کرد، اشاره می‌کند که در عنوان مانیفست از عبارت «جنگ علیه زنان» به‌عمد و علیه زنان استفاده شده است تا اعلام کند که اگر مردان نمی‌توانند صاحب بدن زنان باشند، بایستی نابودشان کنند. براتیش همچنین ردِّ خرد و متکثر بروز این جنگ را در جای‌جای زندگی‌های مجازی و آفلاینِ بدن‌های فرودست—و زنان و گروه‌های ال‌جی‌بی‌تی بطور اخص—پی می‌گیرد و نشان می‌دهد که پس‌رانی فی‌الواقع نوعی موقعیتِ اتصالی (conjunctural configuration) درون منطقِ درحال شدت گرفتنِ جنگ علیه زنان است، بدین معنا که در تقاطع امر دیدنی (دولت) و پروسه‌های نامرئی‌تر (خشونت خانگی علیه زنان) قرار می‌گیرد. براتیش با پرداختن به سویه‌های رسانه‌ای درون جوامع نظارتی و کنترلی قرن بیست‌ویکم و با تکیه بر آراء فدریچی نشان می‌دهد که جنگ علیه زنان صرفاً پروسه‌ای رو به گذشته نیست بلکه همواره درحال تطبیق، تولید و بازتولید و پیشروی در اکنون و به اشکال خُرد و کلان است.

همچنین، سارا بنت‌وایزر در کتاب «توانمند: فمینیسم عامه‌پسند و زن‌ستیزی عامه‌پسند» (۲۰۱۸) بخوبی نشان می‌دهد که پس‌‌رانیِ زن‌ستیزانه و کوییر-ترنس*‌ستیزانه در فضای مجازی و با حمایتِ سیاست‌های فمینیسم جریان اصلی و لیبرال پس از جنبش می‌تو و با موج سوم و چهارم فمینیسم در ایالات متحده به سرحدّات خودش می‌رسد تا آنجا که هر کنش فمینیستی توسط نیروهای زن‌-دیگری-ستیز در فضای مجازی و آفلاین با یک «پاسخ و فراخوان» همراه می‌شود. بدین ترتیب، پس‌رانی دیگر صرفاً «واکنشی» به فمینیست‌ها نیست بلکه فراخوانی به حذف آن‌ها از ساحات مختلفِ جامعه و بازگرداندن نظم فالیک و قدماییِ (archaic) پدرمردسالارِ پیشین است. فراخوانی که همواره درصدد حفظ سوژهٔ سلطه‌گرِ فاشیستی است. به همین خاطر است که براتیش اذعان می‌دارد که «قدرتِ جنسیتی (مبتنی بر نظم فالیک)، تنها یکی از خصلت‌های فاشیسم (یا دروازه‌ای به آن) نیست بلکه در مرکز خردفاشیسم و به‌عنوان تولیدگرِ سوبجکتیویته (فاشیستی) عمل می‌کند».[iii]

جنبش‌های فمینیستی و اجتماعی این سال‌ها در سراسر جهان نیز با چنین پَس‌رانیِ فاشیستی‌ای روبرو بوده‌اند. شاید به همین دلیل هم باشد که این جنبش‌ها دومینووار بهم می‌رسند و از هم نیرو و الهام می‌گیرند. چرا که نظم فاشیستی-سرمایه‌سالار حاکم دیگر محدود به جغرافیایی خاص نیست و جنبش‌های برآمده برای شوریدن علیه‌شان نیز ناگزیر از الهام گرفتن و همبستگی با یکدیگر هستند. از جنبش «دستمزد برای کار خانگی» در دهه هفتاد ایتالیا و انگلستان و دیگر کشورها تا اخیرتر و جنبش‌هایی که بالا اشاره شد تا کلکتیوهای بسیاری علیه خشونت جنسی، منع سقط جنین و حق به پایان خودخواسته بارداری، برای آموزش برابر و حق پوشش اختیاری و دستمزد برابر. تمامی این جنبش‌ها و حرکت‌ها همواره با پس‌رانی از سوی نیروهای سیاسی با برنامه‌هایی که نابودگر زیست روزمره انسان‌ها و موجودات دیگر بوده، روبرو بوده‌اند. در ایران سال ۱۴۰۳ و پساقیامِ ژینا نیز چنین روندی برقرار است. ندیدن و انکار «جنگ علیه زنان» و پیشینهٔ مبارزاتی و تاریخیِ پس‌پشت این اصطلاح، خامدستانه و ساده‌انگارانه است، اگر رذیلانه و همدست با نظم حاکم نباشد.

فتوای خمینی: حجاب اجباری، بنیان نظام فاشیستی جمهوری اسلامی

دیگر بر هیچ جنبنده‌ای پوشیده نیست که سنگ بنای جمهوری اسلامی ایران با مهار کردن، حذف و نابودیِ سوژگی و بدن زنان و دیگر بدن‌های درحاشیه گذاشته شده است. از همان روزهای اول انقلابِ مصادره شده توسط اسلام‌گراها، خمینی فتوا را صادر کرد: «در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زن‌های لخت بیایند. زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند» (کیهان ۱۶ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵ صفحه ۱). خیزش و اعتراضات زنان و گروه‌های مختلف که «رهایی زن، رهایی جامعه است» را در خیابان‌ها فریاد زدند، حالا از لحظات مثال‌زدنی مقاومت علیه رژیم سرکوب و وحشتِ سیستمی نوپا و فالیک بود که زنان در خط مقدمِ مبارزه با آن برآمدند.[iv] به‌گواه تاریخ شفاهی و اسناد و عکس‌ها، اولین مبارزان و همزمان قربانیان حجاب اجباری کارگران جنسی و روسپیان شهر نو بودند[v] که به خشونت‌بارترین شکل ممکن محل کار و سکونتشان آتش زده شد، کشته و زندانی و بی‌خانه شدند و بدنشان مهار شد و به‌انقیاد درآمد. شهرنویی که «نه فقط در تهران ویران شد، بلکه در فاصله سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸ در سراسر ایران (باسکول آبادان، شیرین‌بیان شیراز، گز، بندرعباس، استادسرای رشت، اصفهان و بسیاری از شهرها) در آتش سوخت.»[vi] از فتوای خمینی و قلع‌وقمع و مهار کردن بدن زنان از ابتدای کار تا امروز، حجاب اجباری و فضاهای تک‌جنسیتی و کنترل بدن زن و دیگر بدن‌های درحاشیه، نه مصوبهٔ قانونی‌ای دارای «ابهام‌ حقوقی» که به شالوده و اس اساس نظام بدل شده است که ذره‌ای عقب‌نشینی از آن گویی مساوی با نابودی‌‌اش خواهد بود. به همین خاطر، تمامی وسایل را به اختیار می‌گیرد تا نه‌تنها هرنیروی مخالف و معترضی را «پس‌براند» که از سوژهٔ فاشیستی و سلطه‌گرِ شیعی-دگرجنس‌خواه-فارس-مرد-متمول نیز همواره در مسند قدرت حفاظت کند.

درین معنا، استفاده از آپارتاید نیز برای توصیف آنچه بطور روزمره و در بطن جامعه بر بدن و روان و زندگی زنان و بدن‌های فرودست اعمال شده است، مادی‌تر و واقعی‌تر از آن است که بتوان با قیاسی مع‌الفارق از آن عامدانه چشم پوشید. همانطور که آلبرتو توسکانو در کتاب اخیرش، فاشیسمِ متأخر (۲۰۲۳) توضیح می‌دهد، دیگر نبایست و نمی‌توان صرفاً با قیاس‌های مفروض و عوامانه نظام‌های فاشیستی متأخر را همواره با دولت‌های فاشیستیِ اروپای میان دو جنگ جهانی مقایسه کرد. بلکه با تأسی از فیلسوفان و مبارزان سیاه، جورج جکسون و آنجلا دیویس، به‌درستی بیان می‌کند که نظام‌ها و نظم فاشیستی متأخر را بایستی ورای مقایسه‌محوری، با ماترالیسمِ حاضر و جاری درون این دولت‌ها، بطور مثال درون داربستِ (فاشیستیِ) سیستم زندان و تکنولوژی‌های نظارتی و سرکوب، فهمید و تبیین کرد. من نیز به تأسی از توسکانو و با الهام از جکسون و دیویس، تأکید می‌کنم که نظم آپارتاید جنسی و جنسیتی در ایران و همچنین افغانستان مبرهن‌تر از آنی است که نیاز به قیاس‌های تاریخی با نظام‌های آپارتاید‌یِ دیگری داشته باشد. کافیست تا مادیتِ سرکوبِ خرد و کلانِ رفته بر بدن و زندگیِ زنان و دیگر فرودستان تنها و تنها بواسطهٔ زن بودنشان و دیگری بودنشان، دیده و فهمیده شود.

اما درمقابل همه این‌ها، تاریخ و تعددِ دفعاتِ مبارزه با اجباری شدن حجاب اسلامی تحت حاکمیت اسلامو-فاشیستی ایران کم نبوده و نیست. از خیزش زنان همان اوایل ۵۷ تا حرکت‌های خرد و متکثر اعتراضی فیگورهایی چون هما دارابی و ویدا موحد و حرکت دختران خیابان انقلاب و سپیده رشنو و الخ. بهمین‌خاطر جرقهٔ قیام انقلابی ژینا با کشته شدن زنی کُرد—ژینا امینی— توسط گشت ارشاد و بخاطر حجاب اجباری زده می‌شود. قیامی که در آن بدن‌های درحاشیه شوریدند و علیه تبعیض و زن‌ستیزی و دیگری‌ستیزی‌های نهادینه مبارزه کردند. تنها پس از یک سال و اندی، حاکمیت با اصرار بر حفظ و بقای نظم فاشیستیِ مستقرِ خود، نه‌تنها ذره‌ای حاضر به عقب‌نشینی از فتوای خمینی نیست، که مدتی پس از قیام ژینا سربازانِ فاشیست خود را برای شکار فمینیست‌ها اجیر کرد[vii] و اخیراً نیز همزمان با ژست جنگ‌افروزی علیه اسرائیل آن‌ها را در خیابان‌ها سرازیر کرد تا زنان را در خانهٔ پدری—درون مرزهای جغرافیای ایران—سرکوب و مهار کنند. یک ژستِ ادامه‌دارِ دیگر، تا به زنان و سوژه‌های تحت ستم بگوید: جنگ ادامه دارد و عقب‌نشینی‌ای درکار نیست، بلکه برعکس، پَس‌رانیِ نیروهای جنبشی و فمینیستی با تمام قوا در جریان است.

«طرح نور»: پَس‌رانیِ فاشیستیِ بدن‌های شوریده در قیام ژینا

در فروردین ۱۴۰۳، فرمانده انتظامی تهران اعلام کرد که «طرح نور» برای «برخورد» با کشف حجاب آغاز به کار کرد. آغاز اینجا البته به‌معنای غیاب گشت ارشاد خصوصن در یکسال گذشته نبود اما با اعلام این طرح، حاکمیت قلدرانه اعلام وجودی دوباره و چندباره کرد و تأکید کرد که ذره‌ای کوتاه نمی‌آید. بسیاری از زنان که پس از قیام ژینا و جنبش زن، زندگی،‌ آزادی در خیابان‌های شهرهای ایران بی‌روسری و با پوشش اختیاری با آزادی‌ای نسبی و البته دلی شجاع رفت‌وآمد می‌کردند، بیش از پیش بدل به هولناک‌ترین کابوس حاکمیت شدند. زنان و فمینیست‌ها و فرودست‌ها و دیگری‌ها، بدل به مبارزان سرخطِ علیه نظم پدرسالار فاشیستی حاکم بر ایران شده‌اند و جمهوری اسلامی نیز این را متوجه است و زنگ خطر را برای نظم رو به انحطاط و بی‌مشروعیت‌شدهٔ خودش می‌شنود. طرح‌هایی چون طرح نور، یا بخشنامه‌ای که در بهمن‌ماه ۱۴۰۲ تصویب شد که طبق آن با مراکز «غیرمجاز» سقط جنین قاطعانه برخورد می‌شود[viii]، یا دستگیری گستردهٔ فعالین فمینیست و حکم‌های طولانی زندان علیه فمینیست‌ها، همه و همه گویای «پس‌رانی» ِ سیستماتیکِ حاکمیت فاشیستی‌ است که عاجزانه درصددِ حفاظت از نظم متزلزل خودش است و خوب فهمیده است که سوژه‌های فرودست شده خطری جدی برای ثبات و آسوده‌حالیِ سوژهٔ فاشیستیِ مرد-شیعی-فارس-دگرجنس‌خواه-مرکزنشین و سرمایه‌دار محسوب می‌شوند. آن‌ها را با طرح‌ها و مصوبه‌ها به‌خیال خودشان پس‌می‌رانند و سرکوب می‌کنند و می‌کشند و مهار می‌کنند، تا از جمله به فتوای رهبرشان وفادار بمانند و بدین ترتیب بر نظم قدمایی نه‌تنها خش نیفتد که با ابزار نظارتی و کنترلی تکنولوژیک بازتاسیس شود و سرِپا بماند.

با این حساب، تشخیص مخدوش درست آنجایی رخ می‌دهد که این نظم قدمایی پدرسالار و فاشیستی را صرفاً با الگوی تک-بعدیِ قدرت‌های جنگ‌طلب استعمارگر غربی مورد خطاب قرار دهیم، بی‌آنکه بر قدمت این نظم و پروسه‌های خونبار و کشنده‌ای که چنین نظمی را در جغرافیاهای متنوع سرکوب تقویت و بازتولید می‌کند، اذعان داشته باشیم. اگر بپذیریم که میراث زن، زندگی، آزادی/ژن، ژیان، ئازادی میراث زندگی‌خواهی و رهاییِ میل تنانهٔ بدن‌های فرودست‌شده بوده است، این هیچ تنافری ندارد با نامیدنِ آنچه بر بدن زن و بدن‌های درحاشیه و تحت انقیاد درآمده در سرمایه‌داری متقدم و متأخر و تحت فاشیسم‌های متأخر و مذهبی و سیاسی رفته است. نامیدنِ «جنگ علیه زنان» درین معنا،‌یعنی نه به زن‌کشی و منع سقط جنین و تحمیل حجاب اجباری و تبعیض و نابرابر و ساختارمند و خشونت خانگی و بی‌مزدیِ کارخانگی و مادری استثمارشده و بی‌ثبات‌کاری کارگران جنسی و ترنس‌ستیزی و افغان‌ستیزی و هرنوع دیگری‌ستیزی و مخلص کلام یعنی نه به فاشیسم هار و سرکش، اینجا از نوع جمهوری اسلامی ایرانی‌اش. یعنی ادامهٔ مبارزه برای زن، زندگی، آزادی/کوییر، ترنس، رهایی.

همچنین، تشخیصِ مخدوش آنجایی صورت می‌گیرد که نادیده‌انگارانه، یک‌دست‌ساز و یک‌کاسه‌کنان، در حاشیهٔ نقد «رو-به-قدرت‌ها»، به زنان و فمینیست‌ها هشدار دهیم که اینطور نیست و آنطور است. در بحبوحهٔ اعتراضاتِ زن، زندگی، آزادی، گروهی از فلسطینیان داخل و خارج از فلسطین پیام همبستگی خود را با مردم معترض در ایران اعلام کردند و آن پیام به‌سرعت درمیان صفحات فمینستی و چپ بازنشر شد. به همین منوال، گروه‌ها و شبکات فمینیستی مستقل و چپ، از همان ابتدای نسل‌کشی در غزه با صدای بلند اعلام موضع کرده‌اند و با مردم فلسطین همبسته‌اند. مدت‌هاست وقتش رسیده است که بجای یکدست‌سازی، از تلاش‌های فمینیست‌های مستقل همدلانه بیاموزیم و سیاستِ «نه این و نه آن» را برای مبارزه با پس‌رانی‌های نابودگر و فاشیستیِ سیستم‌ها و دولت‌های منطقه و جهان از همیشه پیگیرانه‌تر اتخاذ کنیم و فریاد بزنیم: نه به جمهوری اسلامی ایران و نه به اسرائیل/ از بلوچستان تا کردستان تا غزّه: ژن، ژيان، ئازادی.


[i] Federici, Silvia. Caliban and the Witch. Autonomedia, 2004.

[ii] درمورد نظم فالیک همچنین نگاه کنید به مقالهٔ «پاسداران فالوس: درمیانه جنگ-عشق‌بازی فاشیست‌ها» نوشته سوزان کریمی

[iii] Bratich, Jack Z. On MicrofascismGenderWar, and Death. Common Notions, 2022.

[iv] ن ک به کتاب «خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷: دفتر اول، تولدی دیگر». مهناز متین و ناصر مهاجر. نشر نقطه. بهار ۱۳۹۲

[v] نگاه کنید به مقاله زنان شهر نو: اولین قربانیان حجاب اجباری. از الصا. منتشر شده در سایت دیدبان آزار

[vi] همان

[vii] نگاه کنید به مقاله «شکار فمینیست‌ها در حیات وحش جمهوری فاشیستی: سربازان گمنام امام زمان از همیشه ترس‌خورده‌ترند. رادیوزمانه

[viii] نگاه کنید به پست اعتراضی گروه فمینیستی «زاگاه» درین باره

لعیا هوشیاری ​

حرف‌های پیرزن ۷۷ ساله که حتی نامی از او نمی‌دانیم؛ آنقدر دقیق، عمیق و صریح  بیان شده که حکایت از حضور بالقوه‌ی یک رهبر ارگانیک می‌دهد. رهبر بالقوه‌ای که در زیر غبار رهبری‌های غیرارگانیکِ از بالا به پایینِ مردانه پنهان شده است. اما او زیر این نهان‌شدگی نمی‌ماند و سخن می‌گوید. نقطه آغاز حرف‌هایش، نقطه‌ی آغاز بخش اعظم حرف‌های زنان، ستم بازتولیدی است: ” 60 سال از عمرم رو مشغول خانه‌داری و بچه‌داری بودم” و جز این تاکیدی است برستم مضاعفی  که بسیاری از زنان روستایی تجربه می‌کنند. از زمانی که چشم‌ها را باز کرده بایستی بیش و پیش از همه‌کس و همه چیز از خانواده‌ و خانه‌ی خویش مراقبت و رسیدگی کنند. او می‌گوید در تمام این سال‌ها از بدیهی‌ترین خدمات عمومی محروم مانده است. “آب درست مستقیمی که دم خونمون باشه از گلوم پایین نرفته” اما همه چیز برای او به شخص خودش ختم نمی‌شود او فقط از رنج فردی خویش به عنوان انسانی که از بدیهی‌ترین خدمات محروم مانده است سخن نمی‌گوید بلکه کاملا این فقدان را به شکل جمعی درک می‌کند: “نه فقط گیر من که گیر همه نیومده”. او فراموش نمی‌کند که دردهایی که گریبان‌گیر اوست نمی‌تواند جز به مدد جمعی درمان شود و این مدد جمعی فقط توسط  خود رنج‌کشیدگان میسر است: ” آدم سیر از گرسنه خبر نداره…”.

او صراحتا می‌گوید:” مردمِ اسیرِ بدبختی بودیم”. اما بر قربانی بودن مردم پای نمی‌فشرد و سریعا از عاملیت می‌گوید: “به کی بگیم؟.. ما یا خودمون داد نزدیم یا دادرس نداشتیم…” و به این ترتیب بر نقش خود فرودستان در به دست آوردن حقوق خویش تاکید می‌کند. اما این عاملیت را امری فردی و جدای از تغییر ساختارها (اهمیت امر دادرسی) نمی‌داند. او هوشمندانه اشاره می‌کند که آموزش به ظاهر رایگان نسبتی با توزیع ثروت و شغل نداشته و ندارد. ” لیسانس و فوق‌دیپلم هم داریم… اتفاقا، اتفاقا… بیکارهامون همونا هستند…” و در عین حال فراموش نمی‌کند از ستم روا شده بر ملیت‌های مختلف درون ایران نیز بگوید: “فرقی نیست بین عرب؛ عجم، کرد، لر، بلوچ…”. و یک بار دیگر جمعی بودن این ستم‌های درهم تنیده را نشان می‌دهد: ” کسی می تونه کمک کنه که دردکشیده …”.

حرف‌هایش تمام شده اما دوباره پس از مکثی طولانی انگار که خودش را محق تریبون داشتن می‌داند ونمی‌داند اما درعین حال مطمئن است که از او همه چیزبه ناحق گرفته شده می‌گوید: “اگه من نتونستم درست حرف بزنم ببخشید هم خیلی عصبانی ام هم بی سوادم…” این حرف ‌بیشتر شنونده‌ها را به تشویق وادار می‌کند و فکر می‌کنم پاسخ حضار به او شبیه به پاسخ کسانیست که زیر فیلم سخنرانی او پیام گذاشته‌اند: ” تو از همه‌ی مسئولین در تمام این سال‌ها بهتر حرف زده‌ای”.

امیدوارم حرف‌های من شیوایی و برندگی حرف‌های پیرزن را کمرنگ نکرده باشد چرا که من هم به طریقی دیگرعصبانی و بی‌سوادم.

به زنان سرودخوان زندان اوین
و تمامی آنها
که هرلحظه زمزمه می‌کنند
اصوات شادی و رهایی را 

​سما اوریاد

زمانش رسیده است
 آواهای کشیده 
آی
 صدای دست‌ها
زمان کسره‌ها و ضمه‌ها‌ی بلند و گویا
آی
صدای ضرب گرفتن دست‌ها
مرتب و با هم
با هم
با هم
:با هم
 توی سینه‌اش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره

اما شما خوب می‌دانید
ستاره از دست نشده است و جان لحظه‌ها مانده است هنوز
آی بچه‌ها، خواهرانم
روشنای شب‌های تار تار تار
دست‌ها مرتب‌اند و کشدار
بلند است صدای انعکاس روشنایی
سوی شبی تاریک
 که معنای جزئیات و کلیات بیرون است
کشدار و جاندار است صدای حروف و اصوات سنگین
همچون بیشه‌زاری که بارها دسته‌جمعی و تنهایی رد کردیم
و به انتهایش
خواهیم رسید

«خب، بی‌مقدمه می‌رم سر اصل مطلب. این رو گوش کنید»
یا همه با هم، یا همه تنها

«می‌پریم از خواب، یه شب مهتاب»
ما که بیداریم تا فردا
آخرش زنجیر
«می‌شکنه با دستای ما
بوق و گوشی و صدای دست
ضرب گرفتن دست‌ها و اصوات
«که «یوهوووووووووووو
می‌پریم از خواب، یه شب مهتاب
ما که بیداریم تا فردا

«غزل عزیزم، بغلت می‌کنم، می‌بوسمت، به امید روزی که همه‌مون با هم باشیم. همه شمایی که مجبور شدین برین اون‌طرف»

که یا همه با هم، یا همه تنها
بلا چاو، بلا چاو

آی صدای پشت گوشی
«آی صلابت تکرارِاین آخرین پیامه، هدف کل نظامه»|
ن زمان که آواهای کشیده، کش بیایند
و از گیسوان رودابه گرفتیم و رفتیم بالا
گیسوانی که از پشت‌بام
آویزان
پیچان
چالاک بپرند و بیاندازند
بنیان این شب تاریک

**

«حالا این صدای ما از اوین بود. امیدوارم صدای کسایی باشی که صدا ندارن، قربونت برم»

حق ما کم نیست
زانوی غم نیست
قلب ما که دور از هم نیست
دنیای تازه
این یه آغازه
پنجره تا رویا بازه

**

و شب گریزان
و صداها و دست‌ها و ضرب‌گرفتن‌ها
بچه‌ها
آیا مستحضر هستید که چگونه تکثیر می‌شویم
و جوانه همچون پیچکی که قرار بود بپژمرد
رویید و
«یه جنگل که حالا ستاره ستاره ستاره داره: «هستی امیری آزاد…فرنگیس آزاد شد..یوهووووووووو

زندانی سیاسی
و دست و دست و دست
و گل سرخ خورشید باز اومد و
بله بچه‌ها
شب شده است گ ر ی ز و ن

**

آنگاه که شاعر گفت: نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصل روشن خورشید
و ریختن به شعور نور

و سپس بل هوکس، متفکر و نویسنده فمینیست از مفهومی با عنوان «حاضرجوابی» سخن به‌میان ‌آورد. یعنی که وقتی تمامی زبان در اشغال قدرت است، تنها سلاحٔ زبان‌درازی و حاضرجوابی و رودرروی قدرت سخن گفتن است. پس اینطور است که وقتی صدا جمعی ادا شود، معنای حاضرجوابی حتی قدرتمندتر از آنچه میبایست، به گوش همگان و آیندگان خواهد رسید. و این یعنی که چطور می‌شود صدا را درمیدان نیروهای افقی نگاه داشت و سپس سلاحی را که از برهم‌کنش چنین میدان نیرویی تولید می‌شود، به مصاف نیروهای عمودی بُرد. یا چطور می‌شود که کف زدنی ساده، البته به‌ظاهر ساده، در حکم آمادگی است، برای حاضر جوابی، لباس رزم‌پوشی، رو در رو با بیرون، که معنای تاریکی است:
این
آخرین پیامه، هدف کل نظامه

**

صداهای کشدار پشت تلفن
زمان‌شان رسیده است، عزیزم
حاضرجواب و حاضر به یراق:
چرا توقف کنم؟»
من خوشه‌های نارس گندم را
به زیر پستان می‌گیرم
و شیر می‌دهم
«صدا، صدا، تنها صدا

و گل سرخ خورشید
و شبی که       گریزون.   گریزون.     گریزون.
و لاله‌های بیدار
در کوه‌ها
در حرکت
حتی در چاردیواری زندان
زندانی سیاسی:
با دلی بیدار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار»
مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده‌است
«تبار خونی گل‌ها می‌دانید؟

یووهووووووووووووووووو
 امتدادِ صدا
صدای کشدار و رسا

مقدمه تنیده: تاریخ سودان همچو دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا سرشار از تجربه‌های ستم، استعمار و مقاومت، مبارزه بوده است. اگر تنها به انقلاب سودان در سال ۲۰۱۹ پس از سقوط حکومت دیکتاتوری عمر البشیر نگاهی بیاندازیم، متوجه می‌شویم که این انقلاب و حوادث به دنبال آن درس‌های آموزنده‌ای برای مبارزان منطقه دارد. شاید یکی از مهم‌ترین نقاط قوت این انقلاب که برای ما ایرانیان خاصه در دل قیام ژینا  می‌تواند حائز اهمیت باشد، نحوهٔ شکل‌گیری و خودسازمان‌دهی کمیته‌های مقاومت در سودان در همراهی با سازمان‌های زنان و اتحادیه‌های کارگری است. این کمیته‌ها در ابتدا توسط خود مردم، خاصه زنان و مردان جوان و به‌منظور سازمان‌دهی اعتراضات شکل گرفتند و به‌تدریج نقش مهمی در پیشبرد انقلاب سودان ایفا کرده‌اند. 

سودان از سال ۲۰۱۹ به این‌سو شاهد رویدادهای متعددی بوده که تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گسترده‌ای داشته‌اند و باقدرت مردمی بر آن فائق آمده‌اند؛ اما در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳ زدوخوردهای نظامی در سرتاسر کشور بخصوص خارطوم و دارفور شروع شده است. درگیری با حمله نیروهای شبه‌نظامی قوای پشتیبانی سریع (RSF) به مناطق کلیدی حکومت آغاز شده و طرفین درگیری، مدعی کنترل مناطق کلیدی حکومتی هستند. در جریان این جنگ حتی بیمارستان‌ها و مدراس دانش‌آموزان نیز در امان نمانده‌اند و تاکنون صدها نفر کشته و هزاران نفر مجروح شده‌اند.

در این شرایط کمیته‌های مقاومت در کنار اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های زنان و کمپین‌های مردمی در سودان بیانیه‌های مشترکی را در ۱۹ آوریل منتشر و درخواست توقف جنگ، برافراشتن پرچم صلح و همبستگی بین‌المللی کرده‌اند. در متن زیر ترجمهٔ این بیانیه‌ها و درخواست‌های این گروه‌ها را می‌خوانید.

توضیح این نکته ضروری است که امروز ۲۸ آوریل شرایط در سودان همچنان آشفته است و تنها پیشرفت مهم به گفتهٔ یکی از دبیران سازمان همبستگی خاورمیانه، آتش‌بس موقت برای تخلیهٔ اتباع خارجی بوده است.

اقدام فوری: سازمان‌های سودانی درخواست همبستگی می‌کنند؛ چراکه جناح‌هایِ نظامیِ رقیب جنگ به راه انداخته‌اند

کمیته‌های مقاومت، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های زنان و کمپین‌های مردمی در سودان فوراً درخواست همبستگی و صلح می‌کنند؛ زیرا رقابت بین جناح‌های نظامی حاکم بدل به جنگی مرگبار در پایتخت خارطوم، شهرهای هم‌جوار اومدورمان، بحری و دیگر شهرهای بزرگ شده است. بر اساس گزارش رسانه‌های بین‌المللی و شاهدان عینی، جنگجویان نیروهای مسلح سودان و شبه‌نظامیان نیروهای پشتیبانی سریع (RSF)  به درگیری‌های مسلحانه و ردوبدل گلوله در خیابان‌های شلوغ شهر، مدارس، بیمارستان‌ها و محله‌های مسکونیِ شهرهای سراسر کشور مشغول شده‌اند. گزارش شده است که (SAF) مواضع (RSF) را با جنگنده‌های میگ و سوخوی نیز مورد حمله قرار داده است.

ده‌ها هزار غیرنظامی در دام جنگ گرفتار شده‌اند. ازجمله بیماران بیمارستانی که مجبور به تخلیه زیر شلیک گلوله شدند و صدها کودک دانش‌آموز در خارطوم که در کلاس‌های درس خود محاصره شدند. سازمان ملل روز سه‌شنبه ۱۸ آوریل اعلام کرد که حداقل ۱۸۵ نفر کشته و ۱۸۰۰ نفر زخمی شده‌اند. در روز بعد، کشته‌های تأییدشده به نزدیک ۳۰۰ نفر افزایش یافت. در همین حال، سازمان‌های سودانی گزارش کردند که سیستم‌های آب و برق در بخش‌هایی از پایتخت ازکارافتاده یا غیرقابل دسترسی هستند.

جنبش انقلابی در سودان نشان می‌دهد که بدیلی برای این کشتار وجود دارد. فهرستی متشکل از ۴۲ کمیته مقاومت، اتحادیه‌های کارگری، تشکل‌های کارگری و تشکل‌های زنان در ۱۹ آوریل، بیانیه‌ای صادر کرده و از «نیروهای انقلاب مدنی» خواسته است تا با «اعتصاب سیاسی همه‌جانبه» ابتکار عمل را به دست‌گیرند. به گفته فعالان سودانی که از سوی سازمان همبستگی خاورمیانه با آن‌ها تماس گرفته شده است، نه تنها آتش‌بس، بلکه غیرنظامی کردن شهرها و مناطق مسکونی سودان در میان خواسته‌هایشان قرار دارد. کمیته‌های مقاومت نیز به‌رغم خطر، پشتیبانی عملی را در محل انجام می‌دهند و کمک‌های پزشکی و مواد غذایی را سازمان‌دهی می‌کنند.

آنچه ما فکر می‌کنیم: دولت‌های ما نه تماشاگر بلکه همدست این کشتار هستند

 دو طرف متخاصم در این درگیری، جناح‌های رقیب در دستهٔ نظامیان هستند که در اکتبر ۲۰۲۱ قدرت را از سیاستمداران غیرنظامی گرفتند. این سیاستمداران «شریک» نظامیان در دولت انتقالی تشکیل‌شده در پی سقوط دیکتاتورعمرالبشیر در سال ۲۰۱۹ بودند. آنان تا بن دندان مسلح شده‌اند و از حمایت اطلاعاتی، دیپلماتیک و مالی قدرت‌های منطقه‌ای، عربستان سعودی، امارات، مصر و اسرائیل برخوردار بوده‌اند. آنان همگی متحدان سرسخت دولت‌های بزرگ غربی (و دریافت‌کنندگان مقادیر عظیمی از کمک‌ها و تسلیحات غربی) هستند. هر دو طرف جنگ همچنین روابط حسنه‌ای با پوتین در روسیه دارند. پوتینی که امیدوار است درنتیجهٔ این روابط، دسترسی به یک پایگاه دریایی و نظامی جدید در سودان پیدا کند.

دولت‌های ایالات‌متحده و بریتانیا به‌دوراز اقدام مؤثر برای منزوی کردن رهبران ارتش و شبه‌نظامیان کودتا، بارها جنبش‌های غیرنظامی سودان را به سمت مذاکره با ارتش و رهبران شبه‌نظامی سوق داده‌اند. دولت بریتانیا در بیانیه دیگری که در ۱۵ آوریل صادر شد، این درخواست را تکرار کرد. این در تضاد با موضع روشن کمیته‌های مقاومت و اکثر اتحادیه‌های کارگری و سازمان‌های جامعه مدنی است که هرگونه تلاشی برای مشروعیت بخشیدن به کودتای نظامی از طریق مذاکره را رد می‌کنند.

هم‌اکنون فوراً اقدام کنید:

به مقامات سودان از طریق سفارت سودان در کشور خود و با نوشتن بیانیه‌ای در شبکه‌های اجتماعی و درخواست آتش‌بس فوری و ایجاد گذرگاه‌های امن برای تخلیه مجروحان و ارائه تدارکات اضطراری پیام دهید.

از بریتانیا، ایالات‌متحده و سایر دولت‌های خارجی بخواهید که تمامی انتقال تسلیحات، حمایت نظامی و دیپلماتیک از نیروهای مسلح سودان و نیروهای پشتیبانی سریع و قدرت‌های منطقه‌ای مانند عربستان سعودی، امارات، اسرائیل و مصر را که به درگیری دامن می‌زنند، متوقف کنند. آنان باید تدارکات بشردوستانه را به سودان برسانند، تأیید کنند که پس از جایگزینی حاکمیت نظامی با حاکمیت غیرنظامی دموکراتیک، بدهی‌های سودان را لغو خواهند کرد و رهبران ارتش و شبه‌نظامیان مسئول این کشتار از مصونیت دیپلماتیک بهره نخواهند برد و هیچ‌گونه مشروعیتی به آنان اعطا نخواهد شد.

کمک‌های فوری برای تدارکات پزشکی به دست اتحادیه پزشکان سودان برسانید (گزارش مفصل در مورد وضعیت بحرانی خدمات بهداشتی سودان را در ادامه می‌خوانید.)

پیام‌های سازمان‌های سودانی زیر را به‌طور گسترده به اشتراک بگذارید – از درخواست‌های آن‌ها برای آتش‌بس، کمک‌های بشردوستانه و غیرنظامی کردن شهرها و مناطق مسکونی سودان حمایت کنید.

به تظاهرات صلح سازمان‌دهی شده توسط فعالان سودانی در خارج از کشور بپیوندید.[i]

خدمات درمانی، متخصصان پزشکی و بیمارستان‌ها موردحمله قرار گرفتند

درگیری‌های جاری در سودان تأثیر بسیاری بر سیستم بهداشت و درمان این کشور داشته است، زیرا بیمارستان‌ها و کادر پزشکی موردحمله قرارگرفته‌اند. سازمان ملل متحد گزارش داده است که بیش از ۱۸۰ نفر کشته و ۱۸۰۰ نفر زخمی شده‌اند، درحالی‌که شاهدان عینی تعداد زیادی اجساد در خیابان‌ها را گزارش کرده‌اند.

بیمارستان‌ها و مؤسسات بهداشتی در خارطوم و دیگر شهرهای سودان مورد گلوله‌باران توپخانه‌ای و سلاح گرم قرارگرفته‌اند که خسارات زیادی به بار آورده و برخی از مراکز را مجبور به تعطیلی کامل کرده است. این گلوله‌باران نقض آشکار قوانین بشردوستانه بین‌المللی و توافقنامه‌هایی است که حفاظت و بی‌طرف دانستن مؤسسات مراقبت‌های بهداشتی را از هدف قرار دادن تصریح می‌کند.

زنان به دلیل بسته شدن داروخانه‌ها، شرایط بهداشتی بسیار بدی را تجربه می‌کنند، که این امر تهیه پدها و لوازم مراقبت زنانه و همچنین دسترسی‌های زنان باردار یا کسانی که در شرف زایمان هستند را به بیمارستان دشوار می‌کند. علاوه بر این، یک زن باردار و پدرش هنگام تلاش برای دریافت مراقبت‌های پزشکی در مقابل بیمارستان کشته شدند و کودک به‌طور معجزه‌آسایی نجات یافت. همچنین تعدادی از پزشکان و کارکنان بهداشت و درمان نیز در این حین مجروح و کشته شدند.

اتحادیه پزشکان سودان کانال‌های آنلاینی برای کمک به شهروندانی که در جستجوی مراقبت‌های پزشکی هستند، ایجاد کرده است. شماره‌های تلفن آنلاین در اختیار پزشکان داوطلب در تمامی تخصص‌ها گذاشته‌شده تا طریق تماس‌های تلفنی و گروه‌های واتس‌اپی به مردم کمک کنند. آنان همچنین در حال هماهنگی با کمیته‌های مقاومت در سراسر کشور برای ایجاد اتاق‌های پزشکی برای آسیب احتمالی و آمادگی برای هرگونه شرایط اضطراری هستند.

جامعه بین‌المللی باید طرف‌های درگیر را وادار کند که مراکز مراقبت‌های بهداشتی را هدف قرار ندهند، گذرگاه‌های ایمن را باز کنند و به خودروهای آمبولانس اجازه عبور ندهند. علاوه بر این، سازمان‌های بشردوستانه باید برای تخلیه مجروحان و تأمین تجهیزات پزشکی به نیازمندان اقدام فوری انجام دهند. حفاظت از کارکنان مراقبت‌های بهداشتی، بیماران، و امکانات باید در اولویت قرار گیرد تا دسترسی به مراقبت‌های پزشکی برای کسانی که بیشتر به آن نیاز دارند تضمین شود.

ما فراخوانِ همه نیروهای انقلاب مدنی به ابتکار عمل  را دوباره مطرح می‌کنیم – ۱۹ آوریل

ما در کمیته‌های مقاومت و نیروهای سیاسی، مدنی و حرفه‌ای دموکراتیک، در ادامه اولین بیانیه خود در ۱۴ آوریل اعلام می‌کنیم که کشور ما به ورطه جنگ تمام‌عیار فرورفته است که در آن ژنرال‌ها از سلاح‌های خود برای نابودی هر چیزی بر سر راهشان استفاده می‌کنند و نیروهای رژیم از خشونت مفرط به‌عنوان ابزاری برای حل‌وفصل اختلافات و درگیری‌ها بر سر قدرت سود می‌جویند. این مغایر قوانین انتقال دموکراتیک و تقسیم مسالمت‌آمیز قدرت است.

ما به‌رغم اختلاف‌نظرهای سیاسی، در موضع خود در برابر جنگ، ادامه آن و در مخالفتمان با بازگشت بازماندگان رژیم گذشته به صحنه سیاسی کاملاً متحد هستیم. ما خواهان توقف فوری جنگ و خاموشی صدای سلاح‌ها هستیم و هرگونه نتیجهٔ جنگ را، فارغ ازآنچه باشد رد می‌کنیم. ما بر ضرورت اتحاد بین نیروهای انقلاب در برابر برنامه‌های بازماندگان رژیم سابق که برای به دست گرفتن کنترل کشور تلاش می‌کنند حتی به قیمت در هم شکستن برنامه‌هایشان، تأکید می‌کنیم. ما به آنان اطمینان می‌دهیم که تلاش‌هایشان شکست خواهد خورد و آنان هرگز بازنخواهند گشت، زیرا انقلاب شکوهمند دسامبر هنوز زنده و شعله‌ور است.

در این راستا، ما قصد داریم بر روی یک سازوکار مشترک برای نظارت بر تحولات، هماهنگی مواضع و مقابله با هر چیزی که آرامش خاطر و امنیت کشور و شهروندان آن را تهدید می‌کند، به توافق برسیم. ادامه جنگ اثرات فاجعه باری برجای گذاشته و هنوز هم می‌گذارد، زیرا هر دو طرف به آتش‌بسی که قبلاً توسط سازمان ملل اعلام‌شده بود پایبند نبودند. راهروهای امن برای تخلیه افراد سرگردان تعیین نشده است، خدمه پزشکی محافظت نمی‌شوند، بیمارستان‌ها در امان نیستند و ما همه این تخلفات را مغایر با قوانین بشردوستانه بین‌المللی و کنوانسیون ژنو می‌دانیم. ما طرف‌های متخاصم را مسئول کامل هرگونه نقض حقوق بشر می‌دانیم.

ما مجدداً از همه نیروهای انقلاب مدنی دعوت می‌کنیم تا ابتکار عمل را به دست‌گیرند و برای محکوم کردن عملیات نظامی، درخواست توقف فوری درگیری‌ها متحد شوند و به‌عنوان قربانی نقشهٔ نظامیان و بقایای رژیم قبلی کشور را ترک نکنند. ما باید برای اعلام اعتصاب سیاسی همه‌جانبه و نافرمانی مدنی بسیج شویم که این برجسته‌ترین وظیفه در این زمان است که همه باید گرد آن جمع شویم و نگذاریم سخنان فتنه‌انگیز، نفرت‌انگیز و پراکنده، این کشور را متلاشی و وحدت، حاکمیت، امنیت و کرامت مردم  را خدشه‌دار کند.[ii]

بیانیه مشترک اتحادیه‌های کارگری سودان

 کشور ما امروز در مرحلهٔ حساسی قرار گرفته است. پس از عقب‌نشینی انقلاب امیدبخش، اهم اخبارش بدل به فروپاشی امنیتی و کشتار خودسرانه در چندین روستا و شهر، به‌ویژه در منطقه دارفور شده است. این امر با ورود کشور به رویارویی نظامی آشکار بین ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع همراه بوده است، جنگی که در صورت عدم ایستادگی و مهار آن، کشور را به هرج‌ومرج می‌کشاند و موجودیت آن را تهدید می‌کند.

خارطوم، پایتخت کشور، صبح شنبه ۱۵ آوریل با صدای شلیک گلوله و غرش هواپیماهای جنگنده و گزارش از تلفات غیرنظامیان از خواب بیدار شد.

این خطر قریب‌الوقوع مستلزم آن است که افراد ذینفع از هر دو طرف خواستار آتش‌بس شوند و به خرد متوسل شوند تا قاطعانه در برابر نقشه‌های مخربی که هدفشان لغو پروژه انقلاب شکوهمند و بلندهمتی آن برای تبدیل کشور به یک دولت مدنی، دموکراتیک که حامل آزادی، صلح و عدالت است، بایستند.

از دهه‌ها پیش، پدیده زوال امنیت در ایالت دارفور، کردوفان جنوبی و رود نیل آبی آغاز شده و اگر کودتای اخوان المسلمین و اصرار آنان بر تجزیه کشور و تحقیر شهروندان صلح‌طلب نبود، اصلاً شروع نمی‌شد. اکنون این پدیده از آن محدوده جغرافیایی فراتر رفته و در سراسر کشور گسترش یافته است. درگیری‌های اخیر در منطقه ماراوی در ایالت شمالی شاهد تنش‌های شدیدی بود که به دلیل رقابت بین ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع منجر به رویارویی‌های نظامی شد. این‌ها توسط نفوذ رژیم‌های منطقه در صحنه سودان پدید آمده است و با مداخله عناصر رژیم سرنگون‌شده از طریق بسیج رسانه‌ای، کار آشکار و نهان، تقویت‌شده است؛ تا پیام نفرت بپراکند.

این بحران ادامه‌دار نتیجه تمایل بسیاری از طرف‌ها برای حفظ منافع نامشروع خود در سودان است. تنها در دارفور و طی هفته گذشته با مشارکت گروه‌های فرامرزی، منطقه فوربارنگا موردحمله قرار گرفت که در آن ۲۵ نفر کشته، هزاران نفر آواره و ده‌ها نفر مجروح شدند. منطقه کندوبه در دارفور غربی شاهد کشته شدن شش نفر بود. در ایالت دارفور شمالی، یک شبه‌نظامی مسلح به منطقه لوابید، مرکز این ایالت، در ۴۰ کیلومتری الفشر حمله کرد، جایی که یک خودروی بانک مورد حمله قرار گرفت، چهار کارمند کشته شدند و پول‌ها ربوده شدند.

احساس مسئولیت ملی و اخلاقی و آنچه که وجدان ملی در این شرایط وخیم تاریخی که کشور در آن قرار دارد دیکته می‌کند، باعث شد که بسیاری از سازمان‌های اتحادیه در مرکز اتحادیه خبرنگاران سودان در خرطوم دیدار کنند و به مقابله با حملات برای ایجاد شورش و ناپایداری در کشور، جنگ، نقض امنیت و بی‌عقابی، پایبند باشند و امیدوارند از طریق گام‌های جدی، صدای عقل و خرد پیروز شود و بحران‌ها و تنش‌های تشدیدشده را از بین ببرند.

تلاش‌ها برای بحث در مورد بحران‌ها، ارائه راه حل‌ها و دعوت از همه اتحادیه‌ها و نهادهای مدنی برای ایفای نقش و مشارکت در توقف جنگ و فروپاشی امنیت ادامه خواهد یافت.[iii]

بیانیه‌های کمیته‌های مقاومت: (اتحاد کمپین‌های مطالبه محور)

پلتفرم هماهنگی کمیته‌های مقاومت ایالتی خارطوم
(بیانیه فوری)

زنان و مردان انقلابی، پسران و دختران مردم دلیر ما، کشور به ورطه نزاع مسلحانه افتاده است، که بر اثر جنون نظامی برانگیخته شده، آتش ویرانی و خونریزی را شعله‌ور می‌کند.

بنابراین ما کمیته‌های مقاومت ایالتی خارطوم، جنگ را کاملاً رد می‌کنیم و با صدای بلند اعلام می‌کنیم: نه به جنگ، زنده باد صلح! انقلاب شکوهمند ما از راه‌های مسالمت‌آمیز، فداکاری‌های شجاعانه و اتحاد مستمر ما و نفی بسیج قبیله‌ای و نژادپرستانه آغاز شده و به پیروزی رسیده است.

مردم شجاع ما! کشور، لحظه‌ای تاریخی را پشت سر می‌گذارد که هرگز در تاریخ سودان مدرن رخ نداده است. ما از همه نیروهای غیرنظامی و سیاسی ملی می‌خواهیم که از وحدت سودان، مردم و سرزمین ما حمایت کنند. ما از آنان می‌خواهیم که زنگ خطر را به صدا درآورند و برای ایجاد بزرگ‌ترین جبهه صلح و محافظت از انقلاب سودان درمقابل فروپاشی تلاش کنند.

 شهروندان و انقلابیون محترم، تا سپری شدن این مرحله وخیم، از شما می‌خواهیم که تسلیم سخنان تحریک‌آمیزی که هم اکنون از سوی جناح‌های درگیر شروع شده است، نشوید. لطفاً امنیت محله‌ها و شهرهای خود را حفظ کنید و در هیچ فراخوانی در راستای خشونت یا حمل اسلحه شرکت نکنید.

وظیفه ملی ما سردادن شعار صلح، پر نمودن زمین و فضا از صدای خرد و عقل، نفی جنگ و پرکردن کشور از سرودهای صلح است.

خداوند سودان را نجات دهد و از مردمش محافظت کند.

درود بر شهدا.

شبکه خبرنگاران سودانی

بیانیه مطبوعاتی:

شبکه خبرنگاران سودانی، هدف قرار دادن مقر روزنامه الجریده در عصر امروز را که منجر به اصابت ترکش به داخل ساختمان و آسیب رساندن به برخی تجهیزات شد، محکوم کرد.

علاوه بر این، شبکه روزنامه‌نگاران سودانی نیز حمله و بازداشت خبرنگار بی‌بی‌سی، محمد محمد عثمان توسط نیروهای نظامی در حین رفتن به محل کارش را محکوم می‌کند.

ما همچنین گزارش‌هایی از سه همکار از دفتر کانال شرقی دریافت کرده‌ایم که هنگام پوشش رویدادها در منطقه ماراوی مفقود شده‌اند و ما مقامات را مسئول امنیت آنان می‌دانیم. ما از همه جناح‌های درگیر در جنگ می‌خواهیم که از مناطق غیرنظامی دوری کنند و از هدف قرار دادن خبرنگاران در حین انجام وظایف خود خودداری کنند.

 دبیرخانه شبکه روزنامه‌نگاران سودانی در جلسه خواهد بود، تخلفات را رصد خواهد کرد و ما از همکاران خود می‌خواهیم که دستورالعمل‌های امنیتی را رعایت کرده و هرگونه تخلف را گزارش کنند.

اتحادیه روزنامه نگاران سودان

اتحادیه روزنامه‌نگاران سودان از طرف‌های درگیر درخواست می‌کند که جنگ را متوقف کنند و برای غیرنظامیان سرگردان در مناطق درگیری و همچنین برای پرسنل و کارکنان پزشکی در جهت رسیدن به بیمارستان‌ها و مراکز درمانی دالان‌های امن باز کنند. این اتحادیه همچنین خواستار بازگشایی راهروهای امن برای دانش‌آموزان مدارس کامپونی است که از صبح بدون غذا و آذوقه در مدارس خود در مرکز خارطوم گیر افتاده‌اند و تعداد آن‌ها از ۲۵۰ دانش‌آموز فراتر رفته است. اتحادیه درخواست می‌کند که به آنان اجازه داده شود تا به همراه خانواده‌ها و ساکنانی که در مجاورت مرکز خارطوم در نزدیکی مناطق درگیری گرفتار شده‌اند، به خانه‌های خود بازگردند و اجازه خروج به مناطق امن را داشته باشند.

نه به ستم بر زنان

بیانیه:

به کمیته امنیتی رژیم سرنگون شده، شبه نظامیان و همه گروه‌های مسلح، به شما می گوییم: سلاح‌های خود را زمین بگذارید.

مسابقه تسلیحاتی در کشور بیش از ۸۰ درصد بودجه آموزش، بهداشت، درمان و توسعه ما را به خود اختصاص می‌دهد. منابع کشاورزی و معدنی ما را نابود می‌کند و همه این‌ها برای هدایت سلاح‌ها به سمت سینه ما و عزیزانمان است.[iv] [4]

از صبح روز ۱۵ آوریل ۲۰۲۳، خشونت و کشتاری که  در تمام شهرهای سودان رخ داده، کشور ما را به ورطه جنگ کشانده است. جنگ توسط کسانی راه‌اندازی شده که به خاطر جاه‌طلبی‌های شخصی خود و منافع کشورهای خارجی، به قدرت و ثروت ملت، چسبیده‌اند. این جنگ به خواسته‌های انقلاب بزرگ مردم ما برای ایجاد یک کشور مدنی، انحلال شبه‌نظامیان و بازگرداندن ارتش به پادگان‌های خود بی‌اعتنا است.

ما در ابتکار «نه به ستم زنان» با خرد، آگاهی و ایمان تأیید می‌کنیم که در جنگ هیچ برنده‌ای وجود ندارد. مردم سودان هرگونه حکومت نظامی را رد می‌کنند و هیچ حمایت مردمی از هیچ یک از طرف‌های درگیر در این هرج و مرج وجود ندارد.

کمیته پزشکان مرکزی سودان

درخواست فوری

بیمارستان‌های پایتخت خارطوم که در حال حاضر زیر بار جنگ قرار دارند، به دلیل انزوا و کمبود کادر پزشکی، تجهیزات و مواد مصرفی، با شرایط سخت و پیچیده ای روبرو هستند. به دلیل پناه بردن برخی از نیروهای نظامی به بیمارستان‌ها و استفاده از آن‌ها به عنوان سنگرهای نظامی وضعیت بدتر شده است. بدین‌صورت که بیماران، کارگران و امکانات را در معرض خطرات متعددی قرار داده و جان مردم بی گناه را تهدید می‌کند.

حمله به بیمارستان‌ها جنایت علیه بشریت تلقی می‌شود. چرا که بیمارستان‌ها حتی در زمان جنگ نیز شان و شرافت خود را دارند. لذا از طرفین درگیر می‌خواهیم در برخورد با مؤسسات بهداشتی در زمان جنگ، اخلاق و اصول اولیه را رعایت کرده و از استفاده از آن‌ها به‌عنوان مکان‌های نظامی برای برخورد با طرف مقابل خودداری کنند.

خداوند مردم و کشور را حفظ کند.

بیانیه‌های کمیته‌های مقاومت – TAM (اتحاد کمپین‌های مطالبه‌محور):

هماهنگی کمیته‌های مقاومت ایالت خارطوم

بیانیه مهم به مردم سودان

 ما بی طرف نیستیم، زیرا از دوران بشیر مخلوع تا کنون در یک نبرد مسالمت آمیز علیه نظامی شدن کشور و کنترل سلاح‌ها در خیابان‌ها بوده‌ایم. ما با صلح‌طلبی خود شروع کردیم و به آن ادامه خواهیم داد تا به اهداف خود در برابر همه طرف‌های جنگ جاری در خیابان‌های کشور برسیم. البرهان و همتی دشمنان انقلاب و انقلابیون هستند. این راهی است که ما آغازش نمودیم و در مسیر آن پیروز خواهیم شد، زیرا با جنگ و با هر نتیجه‌ای که به آن منتهی شود مخالفیم. هر دو طرف در جنگ به امنیت و آسایش‌خاطر مردم ما اهمیت نمی‌دهند. بنابراین، ما از آنان می‌خواهیم که حساب خود را از طریق غیرنظامیان بی گناه تسویه نکنند.

از انقلابیون محلات می‌خواهیم در شرایط کنونی خود را سازمان‌دهی کنند و با توجه به شرایط موجود، خود را برای تأمین نیازهای اساسی مردم در مناطق خود آماده کنند.

ما از کمیته‌های مقاومت در هر محله می‌خواهیم که به صلاحدید خود موارد زیر را انجام دهند:

وضعیت را در محل رصد کنید و از آنچه در هر محله و اطراف آن می‌گذرد به طور دوره‌ای گزارش دهید تا از شایعات جلوگیری کنید. حقایق را همانطور که هست منتقل کنید تا منبع قابل اعتمادی برای مردم ما باشید.

اتاق‌های پزشکی را برای آسیب‌های احتمالی ایجاد کنید و برای هر شرایط اضطراری آماده شوید.

شرایط تأمین آذوقه در محله به ویژه با احتمال طولانی‌تر شدن جنگ فعلی را رصد کنید و وضعیت مردممان را در این شرایط سخت بررسی کنید.

وضعیت امنیتی در محله را زیر نظر بگیرید و اطمینان حاصل کنید که کودکان و سالمندان از مناطق درگیری دور نگه داشته می‌شوند.

شعار «نه به جنگ» را مطرح کنید و به هیچ درخواستی برای مسلح شدن پاسخ ندهید، زیرا آنان ما را به جنگ داخلی می‌کشانند. تنها بازنده جنگ مردم هستند، پس بیایید برای غلبه بر آن متحد شویم.

از همه سازمان‌های مدنی و بشردوستانه و همچنین هلال احمر، صلیب سرخ، پزشکان بدون مرز و کمیته آماده سازی اتحادیه پزشکان سودان می‌خواهیم نقش خود را در ارائه کمک‌های اولیه به مجروحان، مصدومان و انتقال آن‌ها به مکان‌های امن و ارائه کمک به مردم سودان برای غلبه بر این بحران ایفا کنند.

در نهایت برای همه شهروندان بیگناهی که کشته شده‌اند دعا می‌کنیم و آنان را در نزد خداوند شهید می‌دانیم. برای مجروحان و مصدومان شفای عاجل و برای مفقودین آرزوی بازگشت سالم داریم.

خداوند مردم ما را حفظ کند.

نظامیان باید به پادگان خود بروند و جنجاوید منحل شود.[v]

گزارش وضعیت سودان،  دوشنبه ۱۷ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰: ۰۰ صبح (به وقت انگلستان):

ساکنان شهر پایتخت، خارطوم، صبح امروز با صدای حملات هوایی و چندین هواپیمای جنگنده در ارتفاع پایین از خواب بیدار شدند. این جنگنده‌ها بر فراز شرق خارطوم به ویژه در محله‌های خیابان شصت و خارطوم شمالی، که شامل محله‌های کفوری و العملک و همچنین منطقه شرق نیل می‌شود، بودند. آنان همچنین صدای انفجارهای شدید بمب و شلیک گلوله را شنیدند که هنوز ادامه دارد.

بسیاری از شهروندان گزارش داده‌اند که برق اکثر محله‌های خارطوم، بحری و عمران قطع شده است. آب نیز بیش از ۴۰ ساعت از آغاز درگیری‌ها به طور کامل قطع بوده است.

از زمان شروع درگیری‌ها، بسیاری از شهروندان، از جمله زنانی که مشغول فروش مواد غذایی در مقابل ساختمان‌های دانشگاه بودند، در مکان‌های جداگانه مانند خوابگاه‌های دانشگاه و دانشکده فنی دانشگاه خارطوم گیر افتاده‌اند. درخواست کمک از چندین شرکت و ساختمان صورت گرفته است که در آن شهروندان گرفتار شده به دلیل کمبود غذا، آب و مراقبت‌های پزشکی از شرایط بد انسانی رنج می‌برند.

بسیاری از محبوس شدگان در جریان آتش‌بسی که دیروز توسط مأموریت ملل متحد اعلام شد، سعی کردند از آنجا خارج شده و به خانه‌های خود بازگردند، اما دو طرف نظامی علیرغم وعده‌هایی که در بیانیه‌های رسمی خود به این آتش بس داده بودند، آتش بس را رعایت نکردند. غیرنظامیان در طول دوره آتش بس در خیابان‌ها مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که منجر به زخمی شدن بسیاری و کشته شدن بیش از چهار نفر از جمله یک دانشجوی دانشگاه خارطوم و یک پزشک زن شد. این اتفاق آن‌ها را مجبور به بازگشت دوباره به داخل خانه کرد.

برای سومین روز از آغاز درگیری‌ها، به دلیل تیراندازی مداوم، امکان دفن اجساد برای شهروندان غیرممکن شده است. پیام‌های متعددی از سوی شهروندان گرفتار در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که خواستار راه‌های امن برای دفن اجساد کشته‌شدگانِ همراهشان بودند. تا کنون این یکی از بدترین بحران‌های بشردوستانه و بهداشتی در نظر گرفته می‌شود. از آغاز درگیری، شاهدان عینی نیز ازتعداد زیادی اجساد در خیابان‌ها گزارش کرده‌اند که متورم و تجزیه شده‌اند.

زنان به دلیل بسته شدن داروخانه‌ها، شرایط بهداشتی بسیار بدی را تجربه می‌کنند. این امر تهیه پدها، لوازم بهداشتی زنانه و همچنین دسترسی به بیمارستان را برای زنان باردار یا کسانی که در شرف زایمان هستند دشوار می‌کند. کاهش محسوسی در تعداد مغازه‌هایی که همچنان باز هستند دیده می‌شود. نانوایی‌ها و داروخانه‌ها درهای خود را بسته‌اند. این امر کمبود غذا، دارو و مایحتاج روزانه به ویژه شیر خشک، داروهای بیماری‌های مزمن، کمک‌های اولیه و مواد غذایی اصلی را تهدید می‌کند.

سازمان جهانی بهداشت گزارش داده است که تعداد تلفات در سودان به حداقل ۸۳ نفر رسیده و ۱۱۲۶ نفر دیگر از زمان وقوع حوادث اخیر مجروح شده‌اند.

خدمات اینترنتی و اپلیکیشن های بانکداری الکترونیک همچنان در بسیاری از مناطق پایتخت فعال هستند، اما هر لحظه تهدید به قطع خدمات با دستور مسئولان وجود دارد.

کمیته مقدماتی اتحادیه صنفی پزشکان سودان خواستار تعبیه مسیرهای امن برای تخلیه پزشکانی شده است که از روز اول درگیری‌ها مشغول به کار بوده‌اند تا پزشکان دیگر جایگزین آن‌ها شوند. این کمیته همچنین نشان داده است که بیمارستان‌ها از کمبود شدید تجهیزات پزشکی و لوازم بهداشتی رنج می‌برند. از سوی دیگر، کمیته مرکزی پزشکان سقوط موشک سرگردان در بیمارستان بشائر در جنوب خارطوم را که جان کادر درمانی و بیماران را تهدید می‌کند، محکوم کرده است.

از وضعیت امنیتی امروز در مناطق الفشر، نیالا و شرق سودان خبری تأیید نشده است.

اداره آب ایالتی خارطوم بیانیه ای صادر کرده است که کارکنان آن قادر به تعمیر شبکه‌های آب که بسیاری از آن‌ها در اثر آتش سوزی آسیب دیده‌اند، نیستند.

احزاب سیاسی، سازمان‌های محلی، ین المللی و کشورها از هر دو طرف درگیر خواسته‌اند که فوراً آتش بس کنند، درگیری‌ها را متوقف کنند و برای حفاظت از جان غیرنظامیان به میز مذاکره بازگردند.

نشست ویژه شورای امنیت در مورد امور سودان امروز برگزار می‌شود. علاوه بر این، بسیاری از رهبران منطقه آفریقا تمایل خود را برای آمدن به خارطوم برای دیدار با طرف‌های درگیر و تلاش برای حل این وضعیت ابراز کرده‌اند.

منبع: عصام خلف الله (فعال سودانی)

کمیته پزشکان مرکزی سودان

فوری

تخلیه بیمارستان‌های الشعب و المعلم به دلیل تبادل تیراندازی، گلوله باران کردن دیوارهای بیمارستان، علیرغم درخواست‌هایی که از روز اول داشته‌ایم.

همچنین با کمال تأسف به اطلاع می‌رسانیم که بیماران بیمارستان الشعب باید به بیمارستان خارطوم که سابقاً بخش کلیه بود، منتقل شوند. این انتقال در میان ترس و پیش‌بینی گلوله باران انجام شد.

دفتر رسانه ای کمیته، ۱۷ آوریل.

کمیته مقدماتی اتحادیه پزشکان سودان

مهم و فوری:

قبلاً از طرفین درگیر خواسته بودیم که مراکز درمانی را هدف قرار ندهند، اما آنچه رخ داد دقیقاً برعکس بود. بیمارستان‌ها و مؤسسات بهداشتی در خارطوم و سایر شهرهای سودان هدف گلوله باران‌های توپخانه‌ای و سلاح گرم قرار گرفتند که به دلیل گلوله باران متقابل نیروهای مسلح و نیروهای پشتیبانی سریع در اطراف، آسیب‌های زیادی به بیمارستان آموزشی الشعب، بیمارستان تخصصی ابن سینا و بیمارستان بشایر وارد شد.

گلوله باران باعث تعطیلی کامل بیمارستان آموزشی الشعب و بیمارستان آموزشی خارطوم شد و باعث ایجاد سردرگمی و ترس در میان کادر پزشکی، بیماران، کودکان و همراهان آنان شد.

این گلوله باران نقض آشکار قوانین بشردوستانه بین المللی و توافقنامه‌هایی است که حفاظت و بی‌طرف دانستن مؤسسات مراقبت‌های بهداشتی را از هدف قرار دادن تصریح می‌کند.

دیروز بیمارستان نیروی انتظامی تخلیه شد و اکنون ناتوان از ارائه خدمات است. بیمارستان الضمان در العبید نیز پس از هجوم نیروهای مسلح بسته شد.

خاطرنشان می‌کنیم که بیمارستان بین المللی شهر بحری از قطعی برق رنج می‌برد، سوخت ژنراتورهای برق رو به اتمام است و جان بیماران مراقبت‌های ویژه و جراحی را به خطر می‌اندازد.

ما از جامعه بین‌المللی می‌خواهیم که طرف‌های درگیر را وادار کند تا مراکز مراقبت‌های بهداشتی را هدف قرار ندهند، گذرگاه‌های ایمن را باز کنند و به خودروهای آمبولانس اجازه عبور بدهند. همچنین درخواست خود را از سازمان‌های بشردوستانه برای یاری رساندن و اقدام فوری برای تخلیه مجروحان و ارائه کیسه‌های خون و تجهیزات پزشکی تکرار می‌کنیم.

کمیته مقدماتی اتحادیه صنفی پزشکان سودان – دفتر رسانه

۱۷ آوریل ۲۰۲۳

این متن، ترجمهٔ بیانیه‌های گروه‌های سودانی از سایت MENA Solidarity Network است

[i] از طریق صفحه فیس بوک به روز باشید

[ii] امضا شده توسط: ۱. کمیته احیای حاج یوسف ۲. هماهنگی کمیته‌های مقاومت قدیمی عمران ۳. هماهنگی کمیته‌های جنوب نیل شرقی ۴. کمیته‌های مقاومت منطقه صنعتی ۵. کمیته‌های مقاومت – واد النیل ۶. کمیته‌های مقاومت الدلی و المزموم. – ایالت سنار ۷. حزب بعث سوسیالیست عرب ۸. اعلامیه نیروهای آزادی و تغییر ۹. حزب جمهوری‌خواه ۱۰. مکانیسم وحدت نیروهای انقلاب ۱۱. جنبش بلدنا ۱۲. اتحاد به عقب بازنمی‌گردیم ۱۳. ائتلاف مدنی برای عدالت انتقالی ۱۴. کانون اصناف سودانی ۱۵. اتحادیه کارکنان آموزشی دانشگاه نیلین ۱۶. جمعیت اساتید دانشگاه نیلین ۱۷. ابتکار استادان دانشگاه خارطوم ۱۸. جمعیت اساتید دانشگاه جزیره ۱۹. جمعیت اساتید دانشگاه علم و صنعت سودان ۲۰ جمعیت متخصصان و اساتید دانشگاه امام المهدی ۲۱. جمعیت و شبکه مهندسین دانشگاه خارطوم ۲۲. جمعیت مهندسین دانشگاه سودان ۲۳. کنفرانس فارغ‌التحصیلان دانشگاه خارطوم ۲۴. جمعیت بانک‌داران سودانی ۲۵. جمعیت کارگران بخش نفت ۲۶. جمعیت متخصصان بخش مالیات ۲۷. جمعیت افسران اداری ۲۸. جمعیت صنعتگران و کارگران سودانی ۲۹. همبستگی اتحادیه‌های سودان ۳۰. کنفدراسیون سازمان‌های جامعه مدنی سودان ۳۱. اتحاد جنبش دانشجویی ۳۲. ابتکار جوانان بحری برای تحصیلات اجتماعی ۳۴. جنبش گیرفنا ۳۵. گروه‌های سیاسی و مدنی زنان (منسام) ۳۶. بلوک کندکات شمالی ۳۷. بلوک کندکات نیل شرقی ۳۸. بلوک کندکات عمران ۳۹. بلوک بحری کندکات ۴۰. مجمع زنان برای آزادی و تغییر ۴۱. اتحادیه زنان دموکراتیک محافظان ۴۲. نگهبانان

[iii] امضاکنندگان: ۱. اتحادیه روزنامه‌نگاران سودان ۲. کمیته راهبری کانون وکلای سودان ۳. کمیته‌های منطقه صنعتی بحری ۴. همبستگی اتحادیه‌های سودان ۵. کمیته مقدماتی اتحادیه اساتید دانشگاه علم و صنعت سودان ۶. کمیته راهبری برای فدراسیون مهندسان سودانی ۷. کمیته معلمان سودانی ۸. اتحادیه نویسندگان سودانی ۹. کمیته مقدماتی اتحادیه داروسازان – ایالت خارطوم ۱۰. انجمن وکلای دارفور ۱۱. اتحادیه کارگری کارکنان آموزشی دانشگاه خارطوم

[iv]لینک فیسبوک

[v] امضا شده توسط: کمیته‌های محله بحری، کمیته‌های هماهنگی مقاومت در شرق نیل جنوبی، کمیته‌های هماهنگی مقاومت در عمران قدیم، کمیته‌های مرکز مقاومت و تغییر، دارالسلام، کمیته‌های محله ایمباد، کمیته‌های محله امبادا

به‌جای مقدمه

هاله میرمیری

این نوشتار درست مانند نویسنده‌اش از اساس چندپاره است؛ آش‌ولاش گیرکرده در مختصات زمان و مکانی متفاوت، بیرون و درون جغرافیا رخدادهایی که منقطع اما پیوسته در حال به وقوع پیوستن در ایران هستند. نویسنده برای پیوند میان آنچه به یاد می‌آورد، آنچه هست و امکان‌هایی در آینده لاجرم سه برش از زمان را در هم می‌تند تا تجربه دور اما بسیار نزدیک خود را در نسبت با یکی از پیشروترین خیزش‌های سیاسی ایران معاصر، یعنی «خیزش ژینا» مفصل‌بندی کند. چنین ارتباطی با زمان همچنین ماحصل سوژه‌ای است گیر افتاده در تنگنای مکان. میان «اینجا» و «آنجا»؛ در دو سر قطب «شمال جهانی و جنوب اش». زمان از درون تن دیاسپوریک اش و از لابه‌لای تجربه منحصربه‌فرد و گره‌خورده با تصاویر و خاطرات اینجاوآنجا، پیوسته از سه مجرای زمانی غیرخطی عبور می‌کند و گذشته، حال و آینده را به هم می‌بافد. مکان‌ها از درون خاطرات جمعی-فردی اش می‌گذرند و ردشان بر بدن حال حاضرش می‌ماسد. نبض گرم و زندهٔ خیزش، ادراک عاطفی-حسانی-بدن­مند او را به‌مانند هزاران فرد دیگر به حرکت وا‌می‌دارد. از گرمای این تپندگی است که «تخیل سیاسی» ربوده‌شده‌اش بار دیگر توان تصور آینده را به دست می‌آورد. این نوشتار اما به هیچ رو مرثیه‌ای در باب جا ماندن در وطن نیست؛ قصد دامن زدن به دوتایی «رفتم اما وطن از من نرفت» و یا آنکه در آن «خانه» جا ماندم را ندارد. به‌عوض می‌پرسد چگونه بدن‌های به‌ظاهر منفصل و منتشر در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت از درون ترس، خشم و تخیلشان آینده‌ای متفاوت خواهند آفرید.

یک گام به‌پیش، دو گام به پس

نوشتهٔ بالا را دو هفته پس از اولین به خیابان آمدن‌ها نوشتم؛ درست زمانی که نفس‌های تازهٔ خیزش ژینا جان زنان و مردان را در سراسر ایران همچون آذرخشی می‌سوزاند. ما/منی که از ایران بیرون آمده بودیم، مایی که هر چه می‌کردیم نمی‌توانستیم کسرشدن خیابان را از فهممان و از اتفاقات رخ‌داده پیش رو نادیده بگیریم، هر روز از شتاب اتفاق‌ها عقب می‌ماندیم. چشم دوخته بر صفحات مجازی از خبری به خبر دیگری می‌پریدیم و پر می‌شدیم از می‌دانم ها و نمی‌دانم ها…از آه این لحظه!! وای برمن!! هیهات؛ چه- خواهد- شد- ها!!! ترکیب خیابان، زایش امر نو و خیزشی که به تکین ترین شکل خودش به دست افراد در لحظه رقم می‌خورد همزمان انبانی از تروماهای جمعی و امکان تخیل آینده‌ای دیگر را فراهم می‌آورد. آن ظلم (های) چهل‌وچهارسالهٔ رفته برزنان، تاخورده بر ستم‌های کش‌دار کوردستان، زاهدان، احواز، آن‌همه مطالبهٔ کارگرانی که دیده نمی‌شدند در کنار تمنای عجیب آزادی و زندگی‌های نزیسته تن‌های جنبده را در میانهٔ «تصاویر» گذشته و «تصور» آینده فشرده می‌کرد. حجم چگال خاطرات، آن اضطراب، ترس و خشم انباشته در سلول‌های بدن از یک‌سو و پنداشت فردای آزادی و شکوه زندگی در پس آن، پرسش‌های اولیه حول ایدهٔ زمان را برایم شکل داد. به‌راستی زمان از کدامین سو به سمت این خیزش در جریان بود/است؟ آیا گذشته و تل رخدادهای تاریخی، آن تلخی زیستهٔ برآمده از چهل و اندی سال سرکوب، مولد زایش امری نو بود و یا تصور آینده‌ای بدیل، دربردارندهٔ «جور دیگر زندگی کردن»، حال حاضر را تسخیر می‌کرد؟ اوراق کردن بردارهای زمانی نه آن رو که سه مقطع گذشته، حال و آینده ازهم‌گسسته باشند؛ به‌عکس، نشان‌دهندهٔ آن بودند که جریان‌های زمانی همواره در امتداد هم، پیوسته، نامتباین و درهم‌پیچیده‌اند. حال، خود، آبستن گذشته بود و این دو (گذشته و حال) هرلحظه بذر لحظهٔ بعد (آینده) را می‌کاشتند. نه آنکه گذشته به شکلی خنثی بر تجربه‌های تکین در خیابان علاوه شود، به‌عکس، چیزی از جنس تل بارشدگی زمان و انباشت تجربه‌های مادی و غیرمادی دردناک بود که گذشته و حال را به هم متصل می‌کرد. همزمان اما تصورات جمعی ما دربارهٔ آینده‌ای جایگزین لحظهٔ حال را (حالی که اکنون خود به بخشی از گذشتهٔ خیزش بدل شده است) درهم می‌شکافت. این زمانمندی ویژه خیزش، حجم عجیب خاطرات پراکنده اما متصل‌به‌هم و درعین‌حال میل ورزی به محقق کردن آینده‌ای‌ای بدیل تن‌های منفصل در جغرافیاهای مختلف را به حرکت وا‌داشته و متأثر می‌کرد. احساسات متشتتی همچون ترس، خشم، نفرت، امید و ناامیدی در تن‌هایمان در رابطه با تن خیزش، احیا می‌شدند.  انبان ترس‌های تنانه نهفته آمیخته با شدت و ضرباهنگ عجیب مبارزه در خیابان رفته‌رفته جای خود را به خروش خشمی مهارناشدنی می‌داد و سپس باری دیگر به امیدی برای «زن شدن»، «کثیر شدن» و چیرگی بر آن حس عمیق استیصال و ناامیدی سیاسی که سالیانی در جان و روان ما انباشته‌شده بود، بدل می‌شد. با علاوه شدن روزها بر یکدیگر احساسات ما نیز دگردیس شدند. با پیشروی هرچه بیشتر و درگیری نیروهای متفاوت سیاسی، دیگر تنگنای گذشته نبود که ما را به خیابان‌های داخل و خارج ایران می‌کشاند؛ بلکه رویای جمعی رادیکالی بود که کردارهای جمعی متفاوتی را طلب می‌کرد. تکیه زده بر شانه‌های این گذشته باید کاری برای این آینده می‌کردیم؛ هم در خیابان و هم در نقل کردن آنچه برما گذشته و می‌گذرد به روی کاغذ.

من و ژینا؛ رویارویی با یک آرشیو تنانهٔ مشترک 

روز شانزده سپتامبر است و اولین خبرها از راه می‌رسند. خبر کوتاه و شسته-رفته است؛ دختر کورد بیست‌ودوساله به نام ژینا (مهسا) امینی به سبعانه‌ترین شکل ممکنش توسط گشت ارشاد یا همان پلیس حجاب ایران به قتل رسیده. شنیدن خبر از حد تصور و توان هر آدمیزادی فراتر است. تصویر ژینا بر آن تخت نفرین‌شدهٔ بیمارستان و لوله‌های منشعب از بدن نیمه مرده‌اش اولین جرقه‌ها را می زند. در سرم، مسیر پر تردد ایستگاه حقانی تا سر در ورودی وزرا را با ضرباهنگی تند طی می‌کنم. شدت وحشت تجربه شدهٔ ژینا و مواجهه با آن مفتش‌های خیابانی تنم را بی‌رمق و سست می‌کند. تصویر پرتابم می‌کند به آن بازی دلهره‌آور دزد-پلیس میدان ولیعصر در مواجهه با گشت ارشاد؛ پنهان شدن در هتل آرامیس و همکاری کارکنانش برای آنکه بگویند مسافرشان هستم تا از گزند آن خشونت عریان در امان باشم. در ادامه با خاطرهٔ آن روز می‌روم به ایستگاه وزرا و آن عکس‌های سه در چهار مجرمانه از سه ور. خشم می‌نشیند جای آن سکوت. مادربزرگ مرده بود و من مانتو سیاه اما کوتاهی برای خاکسپاری اش پوشیده بودم. درست ایستاده بودم جای ژینا وقتی برای آن پلیس حجاب چیزی را با اکراه و اعتراض توضیح می‌داد. احساس بی پناهی و انزجار از پوشیدن آن عبای گشاد و جایگزین داده شده که از قضا بوی کفن می‌داد تا می‌خورد به روی تصویر ژینا که حالا صندلی را گرفته و عن‌قریب است که پخش زمین شود. به‌سرعت و همزمان با پاهای کم‌توان و تصویر معوج ژینا بعد از برخورد جسم سخت به سرش، سرم گیج می‌رود و می‌افتم به زمین. ژینا زیر پوستم جیغ می‌کشد و بالا می‌آورد. منشوری می‌شود متکثر از پیکر تمام زنان زنده اما مردهٔ هم‌نسلم در میانهٔ ترس و سکوت دهه شصت؛ که تیره پوشیدند، نبوسیدند و دست یارشان را در خیابان‌ها رها کردند. حتی عقب‌تر. ژینا که به زمین می‌افتد من از روی موکت‌های چرک تاب نمازخانهٔ آن مدرسهٔ کذایی با آمیزهٔ از بوی مشمئزکنندهٔ جوراب و گلاب و طهارت بلند می‌شوم؛ نه ساله ای با چادر سفید گلدار، دستانی رو به آسمان و چشمانی که به عکاس خیره مانده. تنم درون تن تاریخ زیسته کش می‌آید با تصویر ژینا. با سر می‌افتم در حیاط مدرسه؛ احاطه شده با صیادانی چون مدیر، ناظم و معلم پرورشی کلاس دوم راهنمایی. سیاه پوشی کوتاه قد به نام ناظم کش مقنعه‌ام را از پشت  می‌کشد و صورتم، با آن دو ابروی قیچی خورده پنهان شده زیر چتری‌ها را می‌بیند. کشیده می زند و پیشانی من و ژینا می‌خورد بهم. صورت من می‌سوزد و از گوش ژینا خون می‌آید. جلوتر می‌رویم باهم و می‌نشینیم پشت نیمکت‌های دبیرستان سمیه، زنگ اول، معارف اسلامی (دو). خیره بهم نگاه می‌کنیم از تصویر داده شده از بدن‌هایمان که دارد در آتش جهنم می‌سوزد اگر با کسی پیش از ازدواج عشق بازی کرده باشیم. ژینا ریز می‌خندد و من می‌زنم زیر گریه. ژینا که به زمین می‌افتد در جا خشکم می زند. پیکر بی جانش روی دست‌هایمان، روان می‌شویم به سوی گورستان سقز. روسری‌ها در دستان­مان در باد می‌رقصند. زمان می‌ایستد و تاریخ به سوی آینده خیز برمی دارد. «ژینا گیان توˇ نامری، ناوت ئه بیˇته رهˇ مز»⸻ ژینا جان تو نمی‌میری، نامت یک رمز می‌شود.

سوژه-تن دیاسپوریک؛ خاطرهٔ آنجا و حمل تن دیگری در اینجا    

سارا احمد (۲۰۰۰)[i] در بخشی از کتاب «مواجهات غریبه» می‌نویسد که بدن‌ها در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت با تفاوت‌هایشان از یکدیگر متمایز می‌شوند. با این وجود، این بدن‌ها، صرفاً دو پیکر مجزا و متفاوت از یکدیگر نیستند؛ بلکه انگارهٔ بدن «دیگری» را در خود حمل می‌کنند. احمد برای روشن کردن این انگاره از مفهوم «بینا-بدنی» استفاده می‌کند تا نشان دهد عواطف چگونه به وسیله بدن و در میان آن­ها به گردش درآمده و آن‌ها را متأثر می‌سازد. در حالی که سیاست بدن[ii] معین تأیید و یا حذف بدن‌ها در نسبت با بدن معیار و در ارتباط با رابطهٔ قدرت-سرکوب-مقاومت است، مفهوم «بینابدن»[iii] به مثابهٔ مقر اصلی نمایان شدن تفاوت‌ها فرد را قادر می‌سازد تا بدن‌های گوناگونی را در خود حمل کند؛ حمل کردنی که الزاماً و به صورت «ساختاری معادل یکدیگر نیستند و به شکل نامتقارنی در ارتباط با خشونت بالقوه قرار می‌گیرند.» (احمد ۲۰۰۰، ۴۸). با همین منطق می‌شود فهمید که چطور سوژهٔ دیاسپوریکی چون من تن «پلیسی شده» ژینا و البته آن «پلیس حجاب» را توامان با خود در مختصات جغرافیایی و گاه شمارانهٔ دیگری حمل می‌کرد؛ به این اعتبار، روابط قدرت نیز هرگز محدود به بردارهای عمودی و یا افقی‌اش و در هیبت قدرت-مقاومت باقی نمی‌مانند؛ بلکه می‌توانست در هیبت امری غیرقابل اشاره و در پوشش خاطرات تن پلیسی شدهٔ پیشین فرد را دوباره تحت تأثیر قرار دهد و علیه خود بشوراند. 

با قرائت بینابدنی بدن من، به عنوان سوژه دیاسپوریک، فارغ از فاصلهٔ جغرافیایی/مکانی‌اش، در آن و یا لحظه ای به بدن ژینا، به عنوان یک دختر شل حجاب آمده به «مرکز» متصل می‌شد و در برابر قدرتی عبوس و وحشیانه خود را بی پناه می‌یافت. این اتصالات حول تجربه‌های زیستهٔ گذشته و تل خاطرات تنانهٔ سرکوفته ای که فرصت عکس العمل را در مکانی دیگر از من ربوده بود، باری دیگر در هیبت اضطراب/ترس در ابتدای خیزش و سپس در کالبد خشمی لبریز در میانه و حال حاضر آن ظاهر می‌شدند. از سوی دیگر، بازجویی و قتل ژینا هم زمان تصویر و تجربهٔ خشونت و درد میان نسلی را در یک بردار قرار داده و بدن‌های بسیاری از ما را آماده برای خیز برداشتن، ایستادن و تاختن به پیکرهٔ «دیگری» سرکوب گر فرامی خواند. تصویر این خشونت، اینرسی و شدت پرتاب در درون این خاطرات، و بازیافتن قدرت‌های از دست رفته چنان قوی بودند که امکان تصور و محقق کردن سیاست به طریقهٔ دیگر را در ما فعال می‌کرد. گیرم از دور و به واسطه خواستن‌های مکرر و دائم. اولین گام برای چنین محقق کردنی، جستن و بازمفصل‌بندی احساسات متناقض گذشته و اذعان به آن بود که امری نو از درون توروماهای نسلی و خشم‌های مشترک ما جوشیده و بیرون می‌آمد؛ اذعان به آنکه آن ترس‌ها، خشم‌ها و احساسات کشدار کاری برای محقق کردن آینده‌ای متفاوت خواهند کرد.

دیبش اناند[iv] (۲۰۰۹) در جستاری تحت عنوان «سوژگی دیاسپوریک به مثابهٔ موقعیتی اخلاقی» وضعیت سوژهٔ دیاسپوریک را از اساس مساله مند می‌داند. این سوژگی به زعم او برآمده از وضعیتی مرزی است؛ وضعیتی که تن فرد به مکانی گره می‌خورد اما «ارتباطات عاطفی-حسانی»[v] اش فرای یک جغرافیای خاص، مرزها، جایی که از آن می‌آید و به صورت کل «خانه» کشیده می‌شوند. ابهام، گیجی، اضطراب مولد، و شبکهٔ عاطفی به زعم او از هر سو در هم تنیده می‌شوند و مختصات سوژگی دیاسپوریک را برمی سازند. این سوژه معلق در میان دو جهان و گیر افتاده میان «آنجا» و «اینجا» است. به محض آنکه علقه بیشتری نسبت به هر یک از این دو وجه پیدا کرد، دیگر دیاسپوریک نیست. در مواجهه با خیزش ژینا اما مرز میان اینجا و آنجا یکسره از میان رفت. سوژه-تن دیاسپوریک در این مواجهه همزمان و به شکل بیناتنی تن­های سرکوب شدهٔ بشماری دیگری را در خود حمل می‌کرد؛ اینجا و آنجا توامان در زیر پوست او وجود داشت. این سوژه-تن در میان «طیف» زمان‌ها و مکان‌های گوناگون در رفت و آمد بود. خیزش ژینا  منشوری از زمان‌های متکثر را به ارمغان آورد. مناقشه نه دیگر بر سر دوپارگی زمان و مکان، «اینجا» یا «آنجا»، بلکه بر سر «هم اینجا- هم آنجا» بود. قطرات خون ژینا چونان افشرهٔ جوهری در بافت سلول‌های تن­مان پخش می‌شد و همزمان سلول‌های مرده و رنگ پریدهٔ دیگری را مرئی می‌کرد. «اکنون» ما متأثر از اتصالاتی به تجارب زیسته، تاریخ‌های مشترک، امور نامرئی و غیرمادی بود که هرچند قابل اشاره نبودند، اما وزنشان بر سینه‌ها سنگینی می‌کرد. به این اعتبار، میان «ما» جماعت از ایران بیرون آمده و «آن­هایی» که در ایران مانده بودند خط تفارقی احساس نمی‌شد. نه آنکه تفاوتی نباشد از حیث مواجهه با خشونت عریان جاری در خیابان‌های ایران، که در خود نیز درجات و شدت متفاوتی داشت (سبعیت و خشونت در کوردستان و جمعه‌های خونین زاهدان با هیچ خشونت دیگری قابل قیاس نیست) و آن شکل همبسته اما امنی که دیاسپوریک ها به خیابان می‌آمدند؛ که قطعاً متفاوت بود. اما چیزی از جنس زمان زیسته، از جنس «امری غیرقابل اشاره»، بدن‌های بیرون افتاده از ایران را به همان تاریخ (های) زیسته اما ناگفتهٔ زنانه در ایران پیوند می‌زد. در مواجهه با تصاویر خیابان‌ها در ایران چیزی از جنس «اضطراب وجودی» سراسر بدن‌ها را فرا می‌گرفت. گویی مقابل آن ماشین کشتار میدان ولیعصر ایستاده ای و هوار می‌کشیدی. رفته رفته احساسات از جنس دیگری شدند. ما دیگری آدم‌های گذشته نبودیم. خیزش جسارتِ بی­مانندِ مواجهه با خود، دیگری، و زخم‌های سربازکرده را هم زمان به ما بخشیده بود. ژینا شدن/ کورد شدن، بلوچ شدن، دیدن آنچه ندیده بودیم بخش اهم این خیزش بود. «حس کردن» آنچه پیش تر، زیر سایهٔ مرکزگرایی حس نکرده بودیم. خیزش ژینا، بازگشت شبح گذشته ه­ای بود که ظلم روا رفته در آن به اشتباه یکسان فرض شده بود. این خیزش اما همزمان تبلور امکان آینده‌ای بود از جنس دیگر؛ آینده نه به شکل موعودگرایانه و نظارهٔ آنچه از راه خواهد رسید؛ بلکه موتور حرکت و رویای جمعی بود برای ساختن زندگی «چونان که باید باشد». تن بی‌رمق ژینا نوری بر گذشته‌هایمان انداخته و همزمان «توانی» برای بازپس گرفتن قلمروهای مان به ما بخشیده بود. خیزش ژینا رفتن به سوی امکان­های رهایی بخش و بدیعی است که فرصت بازگشت به گذشته به صورت منفعلانه را از ما می‌رباید. ما فعالانه گذشته را برای ساختن آینده‌ای آزاد و دموکراتیک احضار خواهیم کرد. ما آینده را به میانجی توان‌های متفاوت مان و حسب صداهایی که هرگز شنیده نشدند خواهیم ساخت.  

[i] Ahmed, Sara. Strange Encounters: Embodied Others in Post-Coloniality. Transformations. London; New York: Routledge, 2000.

[ii] Body Politics

[iii] Inter-embodiment

[iv] ] Anand, D. Diasporic Subjectivity as an Ethical Position. South Asian Diaspora, 1:2, 103-111 DOI:10.1080/19438190903109412

[v] Affective Connections